۱۳۹۵ دی ۸, چهارشنبه

دردسرهای نامه به ترامپ

قبل از هرچیز اعتراف میکنم که من با کمی تاخیر از این مسئله #نامه_به_ترامپ مطلع شدم اما ...

اول اینکه اصولا خیلی بعید میدانم که هموطنان اهل مطالعه من ، اصولا وقتی گذاشته باشند و لااقل متن فارسی این نامه را خوانده باشند. در همین راستا دو اتفاق می افتد یکی اینکه حکومت و اعوان و انصارش از این بی اطلاعی نهایت استفاده را کرده و دوم اینکه در مسیر مورد نظر خود جهت دهی می کنند.

برخلاف بسیاری از بزرگان بنده معتقدم که این چندپهلویی زبان فارسی که گاهی آن را شیرین میکند ، گاهی نیز باعث برداشتی متفاوت از آنچه مدنظر نویسنده بوده میشود و گاهی هم اصولا باعث سوء تعبیر میشود. مثلا این جمله "داعش و حکومت اسلامی ایران، دو روی سکه‌‌ی تروریسم بنیادگرانه اسلامی هستند." بسیاری از تحلیلگران مثلا آقای حقیقت نژاد معتقدند که این به معنای دعوت به جنگ با ایران است ، در حالیکه از نظر من این تنها یک مثال یا یک جور تشبیه است و در هیچ جای نامه شما نمی بینید و نمی خوانید که نویسندگان دعوت به جنگ کرده باشند. اما آیا وقایع سال 67 که به سبب انتشار فایل صوتی از تاریکخانه اذهان ما به زیر نور آمد، وقایع سالهای 78 و 88 ، حصر ، زندانی کردن دگراندیشان و مخالفان و ... تخریب تدریجی بناهای تاریخی و باستانی ، دعوت به جنگ با عراق و اسرائیل و آمریکا و ... اینها چه از داعش کمتر دارند ؟ 

طبیعی است که ملتی که اهل مطالعه نیست ، اهل تاریخ خواندن و درس گرفتن نیست ، ملتی که عادت به پای منبر نشستن حقیقی و مجازی دارد ، ملتی که حتی چند سال پیش را هم فراموش میکند و با شور مثال زدنی به شکنجه گران و قاتلین ملت رای میدهد که شاید اوضاع بهتر شود یا لااقل از این بدتر نشود ، بزرگترین ترس و وحشتش همین کلمه #تحریم خواهد شد و کلمه #برجام تبدیل به واژه ای مقدس می شود که هر که به آن نقدی کند از هر جناحی میشود خائن به ملت !!

در نتیجه دو عامل بالا انقدر مغلطه صورت گرفته که همگان فراموش کرده اند که این نظام مقدس بود که سالها بودجه مملکت را صرف برنامه هسته ای و ساختن بمب می کرد ، و وقتی تحریم شد آن را کاغذ پاره خواند و سالها خون ملت را در شیشه کرد و اقتصاد بیمار مملکت را متلاشی کرد تا از ترس اعتراضات به مذاکره برگشت و با ارفاق های فراوان اوباما به برجام و توقف آن برنامه لااقل در ظاهر رضایت داد. از سوی دیگر از همین بودجه و حق مردم خرج جنگهای مختلف نیابتی از سوریه و یمن تا بحرین و نیجریه میشود. که هرکدام شان خصوصا جنگ در سوریه در طولانی مدت بازخوردی بسیار بد برای ایران به بار خواهد آورد که مگر میشود بروی و مردمی را بکشی و آنها در فکر انتقام نباشند.

در نامه اسم از تحریم #سپاه ، امپراطوری مالی خامنه ای و نهادها و اشخاص نقض کننده حقوق بشر شده است اما برخی بر این باورند که نهادهای مالی چنان سیطره ای بر مملکت دارند که تحریم آنها تحریم اقتصاد ایران است. آیا این غیر از گروگان گرفتن ملت معنی دیگری هم میدهد؟ بخش خصوصی ایران چیزی غیر از سپاه و نهادهای رهبری و افرادی سودجویی که با قدرتمندان در شراکت هستند ، نمی باشد و کشورهای اروپایی که بلافاصله بعد از برجام به ایران آمدند تا قرارداد ببندند ، در عمل در واقع این نهادها رو احیا کردند که نتیجه اش و درآمدش شد خرید سلاح از روسیه !

اما نکته آخر اینکه این #نامه_به_ترامپ یک وجه دیگر هم داشت و آن اینکه اگر قبلا شک داشتیم مطمئن شدیم که رسانه هایی نظیر بی بی سی فارسی ، صدای امریکا و رادیو فردا و ... توسط کسانی اداره میشود که به جای رساندن خبر و آگاه کردن مردم ، خودشان در کنار بخشی از حکومت ایران ایستاده اند ، افکار را جهت دهی میکنند.به واقع این سوال مطرح است که امروز برای رساندن اطلاعات درست و مطرح شدن حرف گروهی که مخالفان تمام قد نظام جمهوری اسلامی هستند باید از کدام تریبون استفاده کرد.

مصاحبه امیرحسین اعتمادی با کیهان لندن در همین زمینه
 

۱۳۹۵ آبان ۱۹, چهارشنبه

ترامپ و جهان پیش رو

نکته اول این است که اصولا چون ترامپ فرد قابل پیش بینی نیست ، اصولا پیش بینی اینکه چه اتفاقاتی در چهار سال آینده خواهد افتاد کاری مشکل و از بعضی جهات به دور از خِرَد است. درسی که خود من از سیاست گرفته ام این است که به نتایج نظرسنجی ها اعتماد نکنم ، زمانی که پیروزی میت رامنی نسبتا مسجل بود ، اوباما در سمت خودش ابقا شد و در حالیکه هیلاری با شش درصد از ترامپ جلو افتاده بود ، قافیه را باخت و دونالد ترامپ رسما چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا شده است.

نکته کوتاه دوم که کمتر به آن توجه شده است ، احیا شدن حزب جمهوری خواه بوده ، که توانسته اکثریت مجلس نمایندگان و همین طور مجلس سنا را کسب کند که این باعث سهولت کار ترامپ برای رسیدن به اهداف خود خواهد شد. البته به هرحال بعید است که طرحی به تصویب برسد که مملکت را زیرورو کند ولی خوب به عنوان مثال در فشار به جمهوری اسلامی ، سمبه جمهوریخواهان به اصطلاح پر زورتر است.

در مورد #برجام ؛ به نظرم بعید می آید که ترامپ طبق گفته هایش آنها را پاره کند ، اما فشارها برای عقود قرارهای اقتصادی احتمالا سخت خواهد شد و قطعا ریسک سرمایه گذاری برای بسیاری از شرکت ها و بانکهای بین المللی همچنان بالا خواهد ماند. بعید می دانم که ترامپ اهل جنگ و این جور چیزها باشد ، خود او در مناظره ها منتقد سیاستهای جرج بوش بود و به همین روش برادرش جب را از دور خارج کرد. نزدیک شدن احتمالی امریکا به روسیه نیز بر خلاف آنچه به نظر میرسد چندان هم برای جمهوری اسلامی خبر خوبی نیست . با بسته ماندن راههای اقتصادی ، در داخل فشار بر دولت حسن روحانی بیش از پیش خواهد شد و شاید دوره دوم نتواند رای بیاورد ؛ مگر اینکه شعارهای خیلی تندی بدهد که مردم پسند باشد و البته به احتمال قوی در صورت پیروزی دوباره به هر دولت دست به عصا تر از امروز حرکت خواهد کرد. 

به نظر می آید که ترامپ وعده های فراوانی برای اشتغال زایی داده و اگر بر عهد خود باقی بماند باید منتظر بازگشت بسیاری از صنایع از چین باشیم ، که عواقب آن را اقتصاددانان بهتر از من میتوانند توضیح دهند ، اما به هر حال روی قیمت ها و ارزش دلار تاثیر خواهد داشت. به هر حال احتمالا در ماههای آینده مذاکرات فراوان اقتصادی را بین قدرتهای اقتصادی جهان شاهد خواهیم بود تا به یک ثبات دست پیدا کنند. به هر حال برگزیت و انتخاب ترامپ به اضافه موجی از راست گرایی در تمام اروپا کل سیستم تولید و فروش را دچار تحولی گسترده خواهد کرد.

به نظر می آید که ترامپ در صدد احیای روابط با اسرائیل و عربستان و مصر بر آید و عاقلانه اش هم همین است تا از بروز این همه آشفتگی در منطقه و جهان جلوگیری شود. اینکه آیا می توان به وضعیت کنونی عراق و سوریه و حتی لیبی پایان داد ، در حاله ای از ابهام باقی خواهد ماند ، اما ظاهرا ترامپ انتظار نقشی موثرتر و مسئولانه تر را از اتحادیه اروپا و ناتو در بعد نظامی دارد. شاید اروپاییها برای نجات خودشان از وضع موجود موج پناهندگی ، وارد ماجرا شده و بالاخره این قائله نیز ختم شود. البته این بسیار خوش بینانه است ، چه بسا نه چنین عظم راسخی در اروپاییها وجود دارد و نه اسلام رادیکال علاقه ای به  زندگی صلح آمیز دارد. 

بهرحال راست گرایی و ملی گرایی یا همان ناسیونالیسم پدیده ای نیست که یک شبه و در آمریکا اتفاق افتاده باشد. مجموعه ای از عوامل و اتفاقات و تصمیم گیری های غلط راه را به اینجا کشانده است. برگزیت در بریتانیا ، سیاستهای ضدپناهنده توسط دولتهای دست راستی در اسکاندیناوی، قدرت گرفتن احزاب راست در آلمان و فرانسه و اتریش و ... ، حتی فیلیپین ، و البته خود ما نیز چه خوشمان بیاید یا نیاید همواره این خودشیفتگی را داشته و داریم. همان طور که قبلا نیز اشاره کردم جهانی سازی شکست خورده است و راهی که می رویم دقیقا همان راهی است که آمده ایم. باید بیاموزیم که تغییر ساختار قدرت در کشورهای دیگر، سبب بدتر شدن و بهتر شدن اوضاع مملکت ما نخواهد شد؛ این درس تاریخ است. هر ملتی به عزت و عظمت و رفاه خودش می اندیشد. این ماییم که باید تصمیم بگیریم که تغییر میخواهیم یا نه. 

 

۱۳۹۵ مهر ۱۱, یکشنبه

تحریم مسابقات شطرنج و جنگ طلبی

بیایید که فرض کنیم که به یک مهمانی دعوت شده اید ، میزبان تدارک بهترین غذا را دیده است؛ همانی که دوستش دارید و بهترین دسر، بازی و سرگرمی هم هست و بهترین انواع فرش و مبلمان و سیستم تهویه و کلا شرایط مطلوب و باب طبع شما ، منتها طبق سنت #بفرماییدشام یک تم هم وجود داره ، شما باید لباس سیاه کثیف بپوشید و البته کمی هم در مهمانی توسط میزبان تحقیر شوید ، آیا با این شرایط به مهمانی میروید ؟؟؟

این دقیقا شرایط مسابقات بین المللی شطرنج زنان است که قرار است در بهمن سال آینده در ایران برگزار شود و خوب عده ای از این شطرنج بازان همچون نازی پایکیدزه به تحریم این مسابقات دعوت کرده اند و عده ای هم همچون سوزان پولگار نیز گفته اند که باید به این "تفاوتهای فرهنگی" احترام گذاشت. به هر حال آنچه مشخص است این است که این مسابقات برگزار خواهد شد و عده ای شرکت خواهند کرد و عده ای هم شرکت نخواهند کرد. به هر حال به نظر من این ضایعه فقط شامل ورزش بی سروصدایی چون شطرنج نمیشود، بلکه تمام ورزشهای زنان در ایران مشکلات و سختی های خود را دارد که در راس آنها رعایت مسئله پوشش اسلامی یا #حجاب_اجباری است که در شرایط برابر کمی کار را برای زنان ایرانی سخت میکند. اما به هر حال مانع نمیشود که این زنان ورزش را ببوسند و به کناری بگذارند.

اما نکته حیرت انگیز داستان اینجاست که برخی که خوب دستشان بر رسانه است و خوب به هرحال اسم و رسمی دارند نسبت به کسانی که از تحریم کنندگان مسابقات حمایت کرده اند موضع گرفته و با این شعار که اینها جنگ طلب ، مدافع تحریم و انزواخواهان و مروجان ایران هراسی هستند و با این کار چهره بدی از ایران نشان میدهند؛ آنها را مورد تاخت و تاز قرار داده اند. خوب مشخص است که اینها در بی بی سی ، گاردین ، نیویورک تایمز آدم دارند و خوب صداسیما و نشریات داخلی نیز توسط دولت و حکومت اداره میشود. و بنابراین مشخص است که من نوعی تک نفر که نهایت فعالیت نوشتاری ام همین بلاگ است با نهایت چند تا توئیت در روز نمی توانم بیایم و اینجا و آنجا فریاد تظلم خواهی برای زنان مملکتم سر دهم. زنانی که به استادیوم های ورزشی راهشان نمیدهند، زنانی که بودجه ورزششان اندک و است و مسابقاتشان پوشش تلویزیونی ندارد، زنانی که بدون اجازه شوهر نمیتوانند به مسابقات خارج کشوری بروند، زنانی که حتی #دوچرخه برایشان حرام اعلام شده است.

 گروه مدافعان حکومتی زمانی که در فرانسه استفاده از #بورکینی ممنوع اعلام شد ، فریاد وا اسلاما و دموکراسی خواهی و آزادیخواهی سر دادند ، اکنون به اصطلاح خودشان صفحه #آزادیهای_یواشکی را عامل جنگ طلبی و ایران هراسی معرفی میکنند. صفحه ای که چیزی نیست جز بازتاب آنچه زن ایرانی ، اگر نگوییم همه شان ولی بخشی از زنان ایران مطالبه شان آزادی پوشش ، عدم وجود قانون #حجاب_اجباری ، عدم وجود #گشت_ارشاد است و دوست دارند دوچرخه سواری کنند، دوست دارند پایشان را دراز کنند و مدال بیاورند ، دوست دارند در مسابقات زیبایی اندام شرکت کنند و دستگیر نشوند ، به وزرا و اوین راهشان نیفتد ، بروند استادیوم و تیم مورد علاقه شان را تشویق کنند و در اجتماع باشند. منزوی نشوند، به او نگویند که جای تو همین گوشه خانه و آشپزخانه است. 

حرف و تلاش من این نیست که آیا همه ورزشکاران به ایران بروند یا نروند، تحریم بهتر است یا شرکت و البته آن ورزشکاران حق این را دارند که در مسابقه ای که شرایطش را دوست ندارند شرکت نکنند و من و همفکرانم حق داریم از این عقیده دفاع کنیم که خواهان شرایط برابر برای زن و مرد هستم و هستیم و دوست دارم و داریم که همه به کشورمان بیایند و لذتش را ببرند. و ما نیز از این میزبانی خرسند باشیم ، این من نیستم که میگویم چون مسابقه فوتبال ایران و کره افتاده به روز تاسوعا و بنابراین یا مسابقه تعطیل یا استادیوم را حسینیه کنیم. این من نیستم که موشک پشت موشک میسازم، این من نیستم که نیروی نظامی و سلاح و پول میفرستم برای جنگ سوریه و یمن و حزب الله و غیره و ذالک. این حکومتی است به نام جمهوری اسلامی که سی و هفت سال چهره ای کریه و زشت از ایران ساخته و من تلاش میکنم که از این دیو استبداد رهایی پیدا کرده و ایرانی زیبا ، دموکراتیک و آزاد را به دنیا نشان بدهم که حق هیچ کس در آن پایمال نشود. 


چرا خامنه ای فلان قضیه را تک قطبی می پسندد

هفته پیش روز دوشنبه پنجم مهرماه سایت رهبر جمهوری اسلامی متن سخنرانی سید علی خامنه ای در جلسه خارج فقه را منتشر کرد. متن به این صورت بود : " یک آقایی آمده پیش من٬ من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید. گفتیم صلاح نمی‌دانیم شما شرکت کنید."

علی خامنه ای جزء آن دسته از افراد است که اگر نسبت به کسی بدبین باشد، از او ناراحت باشد، مورد غضبش واقع شده باشد و مهمتر از همه دژمن باشد ؛ صددرصد شما انعکاس این مسئله را در سخنرانی یا سخنرانی های او شاهد خواهید بود، مثلا همین کلمه دشمن ، یا چیزهایی که آنها را نمی پسندد مثل زبان زبان انگلیسی، تکرار فتنه و فتنه گری،  یا حتی زمانی که میگوید نظر احمدی نژاد از هاشمی رفسنجانی به او نزدیک تر است نیز در واقع نوعی از تحقیری بود که خامنه ای بعد از سالها نسبت به رفسنجانی که مدتی طولانی در کنترل او بود؛ میباشد. اینجا نیز بسیار واضح است که خامنه ای از دو واژه بیزار است یکی فلان آقا که احمدی نژاد است و خامنه ای حتی اسمش را نمی آورد و دیگری #فلان_قضیه که انتخابات است و کابوس خامنه ای. 

خامنه ای ادامه میدهد :" که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضر است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. این چیز خیلی مهمی که نیست. خیلی طبیعی و ساده است." و بعد خوب احمدی نژاد به فعالیتهایش ادامه میدهد تا در نهایت خامنه ای مجبور شود علنی بگوید :" ... یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو."

اما نکته کوتاه اینجاست که اصولا انتخابات اگر دو قطبی نشود و اصولا نه در مورد سیاست؛ بلکه در همه امور زندگی انسان زمانی انتخاب میکند که دو گزینه یا دو راه متفاوت و دو قطب متفاوت وجود داشته باشد ، تک گزینه که دیگر انتخاب ندارد. منتها خوب تجربه شخص علی خامنه ای به او میگوید که در این سالها که رهبر جمهوری اسلامی بوده ، هرگاه که جامعه ملتهب بوده و خامنه ای هم مایل به وارد کردن و پیروزی کاندیدا یا کاندیداهای مورد نظر خودش بودن به طرز تحقیرآمیزی شکست خورده است. از خرداد هفتاد و شش تا انتخابات مجلسهای معاصر آن دوره، و همین دوره اخیر روحانی و مجلس و البته در سال هشتاد و هشت و حتی هشتاد و چهار هم شکست خورده بود ولی خوب مهندسی انتخابات که همواره در نظام اسلامی برقرار بود مانع از این فضاحت شد؛ چه بسا که در هشتاد وچهار اصولا احمدی نژاد در انتهای نظرسنجی ها بود و تا قبل از ساعتی معین اصولا به دور دوم راه نمی یافت.

به هر روی خامنه ای اینبار ظاهرا تصمیم گرفته که از این کار پرهیز کند و با توجه به اینکه بعید است که روحانی رقیب قابل توجهی چه در بین اصلاح طلبان و چه در اردوگاه اصولگرایان داشته باشد، همچون دوره گذشته به راحتی از صندوق رای بیرون آید و خامنه ای هم نقش پدر پیر مملکت و مصلحت جو که جلوی فتنه احمدی نژاد را هم گرفته و زمام هم که دست دولت امید است و تقریبا بدون دغدغه و فضای ملتهب و نگرانی از شکست ، خامنه ای میتواند از این انتخابات عبور کند. کم کم شاید کار به جایی برسد که به طور کل یک کاندیدا بیاورند و بگویند به همین آری یا نه بگویید و بروید !!!


۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه

زن ، احساس جنسی و دوچرخه های یواشکی

در ایران مشارکت سیاسی و اجتماعی به خصوص از سوی زنان معمولا محدود است به دوران انتخابات و بطور خاص برای انتخاب ریاست جمهوری. نمیخواهم بگویم که رای دادن کار خوبی است یا نیست. اما میخواهیم با هم بررسی کنیم که آیا در طول سالیان این انتخاب به بهتر شدن اوضاع کمک کرده است یا نه.

پرده اول : خیلی ها قبل از هر چیزی معمولا هر کسی آمار قبولی کنکور نزدیک به شصت درصدی دختران را نشان دهنده مشارکت و موفقیت اجتماعی دختران و زنان میدانند؛ نکته دقیقا همین جاست که اصولا دختران مسیر دیگری را برای مشارکت اجتماعی و رسیدن به یک موفقیت ندارند و در نتیجه بدون داشتن مشکل سربازی حجم زیادی از دختران وارد دانشگاههایی میشوند که قبلا برای جنسیت و حتی محل زندگی سهمیه تعیین کرده که خود تبعیض است. شاید اگر دانشگاههای مملکت استانداردهای بین المللی داشته باشند و اصولا به این میزان دانشگاه در کشور نروییده بود، آنگاه این مسئله نمود بیشتری هم پیدا میکرد. به هر روی این موفقیت دولت ها نیست و تلاش خود زنان است.

پرده دوم : جامعه ای داریم که بسیاری از مشاغل را صرفا زنانه میداند مانند منشی و خیلی از مشاغل را هم اصولا زنانه نمیداند. این مسئله کماکان حل نشده است و شاید فقط نمونه هایی خاص را بتوان پیدا کرد. بسیاری از همین مشاغل با نگاه جنسیت زده برای زنان در نظر گرفته شده و معیارهایی چون زیبایی ، خوش اندامی و خوش صدایی بر توانایی و دانش و تسلط برتری دارد. زن خواننده ممنوع است و نوازنده زن هم مشکلات خودش را دارد و غیره

پرده سوم : مسئله ورود #زنان به #استادیوم ها را که حتما یادتان هست که تازه با تلاشی هم که مثلا در حال انجام بود، عملا با یک فتوا از بین رفت و اصولا نیمی از جامعه از دیدن و لذت و هیجان ورزشهایی چون فوتبال؛ والیبال ، شنا و غیره محروم است. نکته مهم دیگر اینست که زن خودش نمیتواند هر ورزشی را هم به راحتی انجام دهد؛ لباس ورزشی زنان یکی از معضلات است و در ورزشهایی که لباس کمتر به کیفیت عملکرد ورزشکار می افزاید ، #حجاب اسلامی عملا دست ورزشکار زن ایرانی را بسته است. مورد آخر اینکه فعالان ورزشهایی مثل بدنسازی و بادی بیلدینگ هم که اخیرا کارشان به دستگیری و احضار کشیده شده است.

پرده چهارم : کلیپ #آسانسور را همه شما دیده اید، یک زن و شوهر که به اصطلاح الگوی زن و مرد پاک اسلامی هستند که در عادی ترین شرایط زندگی نگاه جنسیتی به همه چیز دارند ، مرد سوار آسانسوری که نهایتا در 20 ثانیه از طبقه اول تا طبقه پنجم میرود نمیشود که گرفتار شهوت نشود و زن هم صندلی جلوی تاکسی می نشیند که با آن وضع نه تحریک شود و نه تحریک کند ! و بعد این ها میخواهند به من و شما درس زندگی ، ایمان و انسانیت بدهند؛ انسانهایی که به جز آلتشان به چیز دیگری فکر نمیکنند، و اصولا خیلی کم پیش می آید یاد خدایشان هم مثلا بیفتند.

پرده پنجم : #دوچرخه و #دوچرخه_سواری یکی از ساده ترین و ابتدایی ترین وسایل و کاری است که به فردی کمک میکند که جابجا شود و در اثر این جابجایی که اتفاقا آلودگی به مراتب کمتری دارد و ترافیک کمتری ایجاد میکند ، به فرصتهای مشارکت اجتماعی برسد، ورزش محسوب میشود و یک فرد باید به شدت مریض باشد که زین دوچرخه را تحریک کننده بداند و فرم نشستن زن روی دوچرخه و تکان خوردن بدنی که قبلا با مانتو و شلوار و حتی چادر پوشیده است را تحریک کننده بداند. 

تمام اینها یک عنصر مشترک دارد و آن عقب راندن زنان است، زنی که در #فرمان_۱۶_ماده‌ای هم در نهایت کسی است که وظیفه زاییدن بچه را دارد و انجام کارهای خانه. خوب البته هستند کسانی چون #مسیح_علینژاد و #آزادیهای_یواشکی که به حال با عکس و ویدیو سعی میکنند این فشار را پس بزنند اما به نظر من عدم وجود حداقل یک سازمان و تشکیلات درست و حسابی و انجام کمپین های فراتر از فضای مجازی کمکی به حل قضیه نخواهد کرد و این فتوا که از سوی بالاترین نهاد دینی و قدرتمندترین کشوری صادر شده بعید است پس گرفته شود. باید منتظر برخوردهای نیروهای نظامی بود و یا ترک صحنه و دل بستن به انتخاباتی دیگر و مشارکتی یک روزه ! 

منبع عکس : صفحه اینستاگرام مسیح علینژاد
https://www.instagram.com/masih.alinejad/



۱۳۹۵ شهریور ۲۶, جمعه

خود سانسوری، دگر سانسوری و بدون سانسور

عدد قابل توجهی از جمعیت کشور همواره در طول مدت سی و هفت ، هشت سال گذشته زندگی دوگانه ای داشته و دارند و احتمالا خواهند داشت فرقی هم نمیکند که ساکن ایران بوده باشد و باشیم یا خارج از ایران. به قول مستر اسمیث معروف فیلم ماتریکس ، در یک زندگی ممکن است در جامعه ما فردی با احترام، گاها پرهیزگار و اهل نماز و روزه شاید و پایبند به ارزشهای مثلا اسلامی و غیره باشیم ، در حالیکه در زندگی دیگر ما میتوانیم فردی عیاش باشیم که تا خرخره عرق سگی میخورد با دوستان گل ( و سایر چیزهای موجود در بازار ) میکشد و مثلا دوست داریم حیوان داشته باشیم و البته منظورم به بدی یا خوبی هیچکدام از این دو زندگی نیست بلکه تفاوت و ماهیت آنهاست و ما بخودمان قبولاندیم که در هر سطحی که میتوانیم در هر دو گروه جای بگیریم تا هم از امتیازات اجتماعی، شغلی و رفاهی و ... بهره مند شویم که مسئول آن حکومت است و هم اینکه به هر حال در جمع دوستان و آشنایان هم خوشی بگذرانیم و هم از قافله عقب نمانیم.

در سایه همین سبک زندگی است که رسوایی اتفاق می افتد، یعنی جایی که تن میدهی به اینکه جای مرد سنگین و خانمی موقر را در اجتماع بازی کنی و بعد فلان رابطه جنسی ات برملا میشود یا مدرکی رو میشود که فلان مخدر را مصرف کردی، دقیقا قضیه بالعکس شده و چیزی میشود که ما اسمش را میگذاریم آبروی رفته؛ پدیده ای که فقط در جوامع سنتی و مذهبی است و در بسیاری از کشورها کسی اصولا ادعایی ندارد که مواد مخدر مصرف نمیکند یا الکل مینوشد یا اهل زن بازی است و ... و جامعه هم نیازی به دانستن مسائل شخصی کسی را ندارد.

قطعا من روانشناس نیستم که بخواهم آثار روانی این دوگانگی رفتاری-شخصیتی را توضیح دهم و تفسیر کنم اما یکی از ابتدایی ترین نتایج آن خود سانسوری است. اذعان کردن چیزهایی که باور نداریم و مطابقت دادن خود با ارزشهایی که سیستم القا کرده و شاید در نهاد خودمان کوچکترین اعتقادی را به آنها نداریم. کم پیش نیامده در فلان مصاحبه شغلی تحصیلی ته ریشی گذاشته باشیم یا چارقدی نینداخته باشیم و گره روسری را سفت تر نبسته باشیم، حدیث و آیه از بر نکرده باشیم و ... ! تا جایی که شعرمان را با معیارهای حکومت تطبیق میدهیم ، فیلممان را بر مبنای آرمان انقلاب میسازیم، و نتیجه آن میشود که بازیگر نقش زنان در تمام شئون زندگی با پنج کیلو لباس ظاهر میشود. من نمیدانم حافظ که حافظ قرآن گویا بوده هم شراب و یار و مستی از دهانش نمی افتاده و در تمام اشعارش بوده . مگر او از من و شما کمتر معتقد بوده ؟ 

ای کاش کار به همین جا ختم میشد ، هفته گذشته بدعتی دیگر از گروه موسیقی #چارتار سر زد در یک کنسرت خارج از کشوری که هر که میخواهد عکسی بگیرد با اعضای گروه باید #حجاب داشته باشد و هرکسی هم نداشت خود اعضای گروه ظاهرا یک لچکی خلاصه سر زنان میکردند! حتی تابناک هم به این مسئله اعتراض کرده و این را ناشی از اقدام اعضای گروه دانسته و نه اجبار مقامات ؛ البته جالب است که این عکس یادگاری اینقدر مهم و واجب بوده که این زنان چه اعتقاد داشته و نداشته زیر بار این حرف رفته اند و این خود ناشی از همان دوگانگی است و یکی از عللی که چرا اوضاع برای #زنان ایرانی بهتر نمیشود که خود بحثی است مفصل.

همه اینها به کنار ؛ اینهمه سانسور از بالا تا پایین مملکت شد، پرده پوشی ها شد و در لفافه گویی ها شد و خوب یک نشریه ای مثل #یالثارات که به نظرم ننگ روزنامه نگاری به حساب می آید یک مقاله مینویسد که می آید همه آن سانسورها را میشورد و می برد. قصه رابطه جنسی از قباد و شهرزاد و فرهاد (سومی خیلی تابلو بود ولی بقیه مطابق متن نوشته شده کمی تحقیق میخواست ) میبافد که بسیاری از کاربران فضای مجازی را یاد داستان سایتهای چون شهوانی می اندازد!کمترین اعتراض و بیشترین تطابق با وضع موجود تنها نتیجه این اتفاقات بود. چگونه میخواهیم در همچین وضعیتی تغییر ایجاد شود ؟

در چنین وضعی شما به کافه محل نیز پاسخگو میشوید !




 

۱۳۹۵ شهریور ۲۰, شنبه

بودن یا نبودن ، مسئله بی آبی است

به واقع ندیده ام و نشنیده ام و نخوانده ام که در تاریخ گذشته و زمان حاضر ملتی به غیر از ملت ما تا این حد به قول فرنگی ها یونیک و منحصر به فرد بوده باشد؛ در خیلی چیزها که شاید تبلور یک سری از آن چیزها را در بازی فوتبال ایران و قطر شاهد بودیم که البته موضوع این نوشته نیست. یکی از خصوصیات بارز ما ایرانی ها این است که فرهنگ ما از دیرباز یک فرهنگ منفعل ، واکنش مدار و به بیان ساده تر فرهنگ این نیز بگذرد بوده و هست و آنچه مهم است این است که در هر ناملایمتی به جای تلاش برای رسیدن به شرایط ایده آل و دلخواه، ما خود را با شرایط وقف داده و سعی کرده ایم که در هر صورت به قول خودمان حالمان را بکنیم که عمر بسی کوتاه است. شاید دوره های طولانی چند صد ساله حکومت های مختلف شاهنشاهی در ایران که بعضا اصولا ایرانی هم نبودند (چون عباسیان و آل بویه و غیره) علیرغم اینکه بسیاریشان بعد از یکی دو  شاه اول اصولا رو به افول و فساد میگذاشتند همین فرهنگ بی تفاوتی نسبت به سرنوشت بوده است. 

فرهنگ محافظه کاری و جانب احتیاط را رعایت کردن تبدیل به یک اصل شده و برخلاف سایر ملل که خود را نسبت به فرزندانشان و نسلهای آینده مسئول میدانند، ما اصولا به غیر از لذت جویی گاها ممنوع شده توسط حکومتها هیچ وظیفه ای که نسبت به فرزندانمان نداریم که هیچ و اصولا با ندانم کاری ها و بی تفاوتی هایمان سرنوشت خود و فرزندانمان را به کل تغییر میدهیم ، مسیری که همیشه ختم به خیر نمیشود و بعضا نه عاقبت خوشی دارد و نه قابل جبران خواهد بود.

ما ایرانیان از دردهایمان جک میسازیم و میخندیم که تلخی را مجازا به شیرینی لحظه ای تبدیل کنیم. ما برای آخرین شاه و نخست وزیران جک ساختیم ، برای انقلاب جک ساختیم ، برای جنگ و صدام ، برای اعدام ، برای بی پولی، احمدی نژاد ، خامنه ای و جنتی و شورای نگهبان و همه همه اسباب خنده ، جک ، اس ام اس ، تلگرام و فیسبوک و ... همه برای خنده ماست . ما حتی به بی آبی هم میخندیم ، که طرف در برنامه دور همی مهران مدیری روی صحنه میرود و جمله ای برای آب میسازد که اگر آب نباشد میمیرم و بعد از خنده ریسه میرود. نه اینکه این امتیازی برای مهران مدیری باشد که برنامه ای طنز ساخته برای همین مسئله آب. آبی که طبق حتی گزارش های دولتی و حکومتی نیز در حال کشیدن نفسهای آخر است. آبی که سر نبودنش بین این ده و آن ده درگیری شده و تعدادی کشته داده ، تعداد زیادی از روستاهای ایران خالی از سکنه شده اند. این آب که قرار است نقش مهمی اتفاقا در خاورمیانه بازی کند و البته بعضی کشورها مثل ترکیه و اسرائیل از اهمیتش باخبر هستند و حتی تحرکات نظامی اخیرشان هم نشان دهنده این است که نمیخواهند منابع آبی را از دست بدهند. 

آنچه در مورد فقط همین یک قلم آب اتفاق افتاده که تبلور آنرا در مورد دریاچه ارومیه شاهد هستیم و حتی لئوناردو دی کاپریو هم به این مسئله اهمیت میدهد و نگران است و ما ساکنان این آب و خاک حتی در این مورد هم بیشتر به دیکاپریو توجه داریم تا به مرکز توجه او ... اقتدار نظامی و نفوذ منطقه ای هیچ است اگر ملتی نتواند آب مورد نیاز خودش را تهیه کند، اگر نتواند کشاورزی کند، اگر نتواند دامپروری کند. مملکت را از پای بست ویران کرده اند و ما هنوز خنده بر لب داریم. در حالی که ملل دیگر برای به دست آوردن حق و حقوق شان و هدایت درست و مدیریت مملکت شان به پا خاسته بودند و جنگیدند و خونها دادند تا اصولا چیزی باشد که به فرزندانشان برسد و فرزندانشان را آموختند که قدر آنچه که دارند بدانند. چیزهایی که از دست داده ایم با اتکا به فرهنگ و تاریخ چندهزار ساله نه مرمت میشوند و نه بازیافت ، یونان و مصر و چین هم مثل ما کشورهایی تاریخی بوده و هستند ، اما تفاوتشان در دنیای امروز به عملکرد مردم و حکومت و تلاششان بازمیگردد نه به تاریخشان. نمیدانم که بیدار خواهیم شد یا ....



 

۱۳۹۵ شهریور ۹, سه‌شنبه

اینترنت پنهان ایران

اغلب حکومتهای دینی چه در قرن معاصر و چه در قرن های گذشته مسئله دانش و آگاهی عمومی و در چندین دهه گذشته مسئله گسترش تکنولوژی بوده و هست. اینترنت که عمر آن برای ما کاربران شاید به نیم قرن هم نرسد و البته در ده سال گذشته استفاده آن روز افزون شده ، به مشکل تراش شماره یک حکومت اسلامی ایران بدل شده بود. هر چند به دلایل مختلف توان کنترل مسائل غیرقابل پیش بینی و به اصطلاح کلید روشن و خاموش دست حکومت بوده و هست و سر بزنگاهها یا اینترنت قطع میشد و یا از سرعت آن به حد قابل ملاحظه ای کاسته میشد تا کاربران عطای آن را تا بازگشتن به شرایط نرمال به لقایش ببخشند. حتی پروژه های موازی و حضور در شبکه های اجتماعی به صورتهای مختلف ناشناس و یا آی دی های غیر واقعی و حتی حضور بسیجی ها هم نتوانست جو حاکم بر فضای مجازی که به نفع مخالفان حکومت دینی بود را عوض کند. حتی در انتخابات اخیر مجلس نیز اصلاح طلبان از شبکه تلگرام برای رسیدن به مقاصد خودشان سود جستند.

اما در تمام این سالها حکومت اسلامی ایران سعی کرده بود تا پروژه اینترنت ملی را به راه بیندازد، این که واقعا این پروژه چیست و زیرساخت های این سیستم اینترنت که به عقیده کارشناسان بیشتر یک شبکه داخلی یا اینترانت است چه گونه شکل گرفته اند. آنطور که من متوجه شدم پژوهشگرانی که روی پروژه فیلترینگ حکومت کار میکرده اند متوجه شده بودند که در واقع به صورت عمدی یا غیر عمدی مسیرهای ارتباطی توسط نهادهای ارتباطی ایران به آدرسهای خصوصی در داخل کشور هدایت شوند و این باعث بوجود آمدن یک شبکه مخفی میشده که فقط در داخل کشور در دسترس بوده است. علاوه بر این سوابق DNS نشان میدهد که یک "پشته دوگانه" وجود داشته که به هر آدرس جهانی یک IP داخلی نیز متصل بوده است.

اما با وجود اینکه شرح کامل این برنامه ها که در ماده چهل و ششم  در برنامه پنجم پنج ساله توسعه  آمده بود، دولتهای غربی به ویژه توجه خاصی به این قضیه نداشته اند و فرض را بر این گذاشته بودند که احتمالا جمهوری اسلامی از این قضیه نهایتا صرف نظر میکند. اما صرف هزینه بیست میلیارد تومانی توسط حکومت حتی در زمان تحریم ها نشان از اهمیت کنترل اینترنت برای حکومت دارد.

حسن روحانی رئیس جمهوری حکومت ایران اینترنت ملی یا شبکه ملی اطلاعات را قابل اتکا، با ثبات و امن (!) توصیف کرده و ادعا کرده است که این یکی از مسائل کلیدی در استقلال نظام است. گفته میشود اینترنت ملی 60 برابر سریعتر از اینترنت فعلی است که فقط 0.1 متوسط جهانی سرعت دارد. شاید ایجاد حفاظت در برابر تهاجم ویروسی از مهمترین دلایلی باشد که جمهوری اسلامی اقدام به راه اندازی چنین سیستمی زده است اما در طرف مقابل هویت تمام کاربران برای حکومت مشخص است و در واقع هر وسیله ای که در ایران IP  به اصطلاح ملی نداشته باشد، عملا خدمات اینترنتی را نمی تواند دریافت کند و از آنجا که اینترنت ملی در واقع یک شبکه بسته است؛ فیلترینگ سایت هایی چون فیسبوک و توئیتر و اینستاگرام حتی با وجود استفاده از VPN یا TOR  برای حکومت بسیار ساده خواهد بود زیرا که سایتها در داخل ایران میزبانی میشوند و تحت نظارت قضایی ایران خواهند بود. 

در واقع شاید تا چندی دیگر هیچکس در ایران قادر نخواهد بود اخبار را از سایتهای اینترنتی، وبلاگها ( مثل همین وبلاگ )؛ توئیتر و ... دنبال کند مگر اینکه حکومت اجازه دهد و هیچکس قادر نخواهد بود هیچ خبری را بدون اذن حکومت به بیرون منتقل کند. احتمال کنترل ایمیل ها وجود دارد و شاید اصولا یک ایمیل ملی تعریف شود. در واقع شاید در آینده ای نه چندان دور مجبور شویم برای انتقال اطلاعات از کبوتر و یا حتی مثل سرخپوست ها از روش دود استفاده کنیم !

منبع عکس : The Next Web

 

۱۳۹۵ شهریور ۷, یکشنبه

و اینگونه هنر از سرزمین من میرود

هنر اینگونه تعریف میشود که به مجموعه‌ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به‌منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند. همچنین می‌توان گفت هنر توانش و مهارت خلق زیبایی است. (ویکیپدیا) با این حساب هنرمند در واقع انسانی است که میتواند چیزی را خلق کند که بر احساسات و هوش انسان تاثیر بگذارد و یا بتواند مفهومی یا معنایی را منتقل کند. آثار به جای مانده از مصر باستان یا دوران هخامنشی که با رسم اشکالی همراه بوده شاید یک نمونه از این دست کارها باشد که خوب به جهت اهمیت تاریخی آنها تا امروز باقی مانده اند. اصولا هنر خوب یا به قول دوستان هنر فاخر هنری است که باقی بماند. اما چه چیز یک اثر هنری را ماندگار میکند؟

مطالعه من و البته مشاهدات همه ما انسانها نشان داده و میدهد که آثار هنری به دو شکل کلی ماندگار میشوند یکی سازگاری با اصول و یا ایجاد یک انقلاب. در آنالیز هنرهای غربی تفسیر یک اثر هنری چند صد سال پیش از طریق شناسایی سبک متداول آن زمان و یافتن نشانه هایش در یک اثر صورت میگیرد و اگر این اثر یک اثر انقلابی باشد توضیح آن از طریق شکسته شدن آن مرزی که در طرحهای دیگر معاصر وجود داشته شناسایی میشود. نقطه مشترک همه این آثار هنری در طی دهه و سده ها و قرن ها این بوده و هست که بازتابی هستند از وضعیت کلی جامعه. یعنی شما با خواندن آثار هنری متفاوت متوجه میشوید که در کدام دهه اندیشه های مذهبی غالب آثار هنری بوده و در کجا این مرز شکسته شده و مردم تغییر کردند و آثار دیگری شکل گرفته ، با اختراعات و اکتشافات همراه میشوید و به سراغ طبیعت میروید و الی آخر.

خبری را میدیدم از یک نمایشگاه آثار هنری توسط هنرمندانی که این آثار در چند دهه قبل در آلمان شرقی تحت نظارت شوروی. آثار خلق شده انتقادی و اعتراضی بودند و آفرینندگان این آثار یا به زندان افتاده بودند و شکنجه شده بودند یا کشته شده بودند و یا به طریقی از آلمان شرقی گریخته بودند، اما حرفشان را زده بودند. رسالتشان که بازتابی از وضع جامعه و نوع تفکر مردم بود را به خوبی انجام داده بودند.

بعد از انقلاب ایران بسیاری از هنرمندان یا ممنوع الفعالیت شدند؛ یا از مملکت گریختند. اما هنوز بودند در بین آنها کسانی که دغدغه وطن داشتند چون زنده یاد فریدون فرخزاد، داریوش و تنی چند از شعرا و آهنگسازان. حتی هنرمندانی که داخل مملکت مانده بودند نیز هر کاری را قبول نمیکردند و به هر حال با آن وضعیت هنرشان را به اصطلاح نمیفروختند اما با ورود به دهه هفتاد و بعدها در دهه هشتاد هنر دیگر همچون سلاحی در دست هنرمند نبود. به قول یک باریک بینی میتوان یک نقاشی کشید و سالها به زندان افتاد و یا اینکه هزاران منظره گل و بلبل و قامت یار و نظایرهم را کشید. میتوان روزهای روشن را ساخت و یا اینکه هیچی یاری مثل من نداره را ساخت. میتوان حرفت را با یک نقاشی مثل آتنا فرقدانی بزنی و رنجش را به جان بخری و یا میتوانی محمدرضا گلزار باشی و هم کار موسیقی و هم سینما کرده باشی و نهایتا بنشینی در رستورانت و از مدافعین حرم صحبت بکنی. 

منتها مشکل اینجاست که اگر منِ هنرمند به جای مطرح کردن مشکلات جامعه ، انتقاد به حاکمیت و اعتراض به قتل و دزدی و یا حداقل زبان گشودن به عدم مدیریت صحیح یک مملکت توسط حکومت همگام ، بروم سراغ منافع شخصی ، تمام سروته اثرم را بزنم برای مجوز، پاچه خواری کنم، برای نظام کلیپ درست کنم، از قد و بالای دختر همسایه ترانه بسازم و با هر کثافت کاری همراه شوم که فقط روی صحنه بمانم و پولم را بگیرم ؛ همین حکومت میتواند جلوی اکران فیلم من را بگیرد، میتواند جلوی برگزاری #کنسرت مرا بگیرد، می تواند اگر حرف اضافه زدم با کتک مفصل دستگیرم کند و ...

اینجاست که کسی به دادِ منِ هنرمند نمی رسد، چون از این منظره های طبیعت این روزها همه کشیده اند و در وصف دختر همسایه همه خوانده اند و فیلمهای عاشقانه و بی سر و ته و طنزهای زل زدن به دوربین را همه انجام داده اند، آنوقتی که اینکارها اصولا مد نبود! من بودم که به عنوان الگوی جامعه ، فرهنگ چندگانگی شخصیت را به دیگران یاد داده ام، من جایزه ام را تقدیم مردم وطنم کردم و بعد بازپس گرفتم و دو دستی تقدیم امام زمان و رهبری کرده ام. من بودم که تسبیح دست گرفتم و آیات عربی از حفظ کردم که در فلان مصاحبه تلویزیونی به جای شعر سعدی و مولوی و شاملو و ... بخوانم. 

پس وقتی کسی به سراغ اثر هنری من می آید به جای یافتن نشانه هایی از اصالت که با آن بتواند تجزیه و تحلیل اش کند و راجع به آن بحث شود ، به جز ابتذال و مشتی حرفهای بی مزه و نقاشی های تکراری و شعرهای مذخرف چیزی پیدا نمیکند. این دیگر وسیله ای برای انتقال احساسات مشترک و تاثیر گذاری بر هوش انسان نیست، حتی معنی ساده خودش را هم نمیتواند انتقال دهد و در بهترین حالت دقایقی سرمان را گرم میکند و بعد به زباله دانی میرود و لحظه ای بعد اثری مشابه پدید می آید. رنگها و صداها عاری از احساس و معنی و تهی میشوند و اینجاست که هنر کارکرد خودش را از دست میدهد. #کیارستمی که به علت کم کاری پزشکان جانش را از دست میدهد و #تتلو که وسط خیابان کتکش میزنند و میبرندش. #لغوکنسرت از شهری به شهر دیگر و عرصه روز به روز تنگ تر خواهد شد و اعتراضات کمتر و کمتر. وای بحال جامعه ای که هنر از آن رخت بربندد. وای بر آن جامعه.

۱۳۹۵ مرداد ۲۱, پنجشنبه

منتظری و اصلاح طلبان


اول اینکه ظاهرا در تاریخ جمهوری اسلامی حدودا هر ده سال یک مسئله بزرگ اتفاق می افتد که ناشی از حوادث دو سه سال گذشته اش است ، از کشتار67 و ماجرای حسینعلی منتظری تا قتلهای زنجیره ای و کوی دانشگاه و بعد هم حوادث سال 88. ظاهرا هر بار که نسلی عوض میشود ، نظام هم لاجرم یک پوست اندازی میکند و یک سری تسویه حسابها انجام میشود تا به هر حال برخی مسائل هم فراموش شود به این ترتیب و هم نسلی مطابق آنچه نظام میخواهد تربیت شود.

اما اینکه چه جنایتی در سال 67 اتفاق افتاده یک طرف، اینکه لااقل در همین نظام شخصی چون #منتظری که میتوانست سالها بعد از خمینی بر مسند رهبری بنشیند ( شاید ) ولی به هر حال شاید اعتقاداتش باعث شد و البته نزدیکی آن اعتقادات به عمل که هم برود و ببیند که بر آن زندانی ها چه میگذرد و پیگیر باشد و به خاطر مقام و قدرت ، سکوت اختیار نکرد، طرف دیگر. نکته و سوال قضیه اینجاست که آن جوانانی که سال 88 در خیابانها راه میرفتند و تبلیغ دوران طلایی امام را میکردند برای رای جمع آوری کردن برای #میرحسین_موسوی که اخیرا #دوهزارروز شده بود که در حصر خانگی است به اتفاق همسرش و البته مهدی کروبی ؛ این جوانک ها اصولا چه چیزی را در دوران امام این قدر طلایی یافته بوده بودند ؟ کم نبودند از اینان که کتک خوردند و باتوم ، اشک آور را چشیدند، دستگیر شدند ، زندان رفتند و حتی عده ای کشته شدند. حتی بعدها با حمایت شخص منتظری به او لقب معنوی جنبش سبز را دادند. اما واقعا آیا رهبران همان جنبش همچون نسبتی با او داشتند. 

بگذارید مثالی بزنم و راه دوری هم نمی روم. همین هفته گذشته نزدیک به بیست یا به گفته ای چهل تن از هموطنان کرد سنی مذهب به صورت دسته جمعی در رجایی شهر #اعدام شدند. نه آقایان موسوی و کروبی و نه وبسایت کلمه ، نه محمد خاتمی ، نه سید حسن خمینی یا هاشمی رفسنجانی یا هر کدام که شما اصلاح طلب و معتدل مینامید این کشتار را با آن وضع محاکمه محکوم نکردند. دولت روحانی حتی پیش رفته و این اعدام را توجیه و کاملا درست اعلام کرد. تازه این زمان مدرن است و آن زمان جنگ بود ، خفقان سیاسی بود، گردش اطلاعات نبود، اینترنت نبود و به غیر از منتظری تقریبا هیچکسی به آن همه کشتار نه تنها معترض نبود بلکه اینان همان هایی بودند که اسباب کناره گیری آیت الله منتظری را فراهم آوردند. برای شرح کل داستان باید چند جلد کتاب نوشت اما من چند نمونه را فقط ذکر میکنم و بقیه اش را می سپارم به شما مخاطب گرامی.

یکی از افرادی که در دستگاه قضایی و سازمان زندانهای نظام کنونی معروف بود به جنایتکار اسدالله لاجوردی است. در لینک بی بی سی فارسی در گزارشی نسبتا مفصل توضیح میدهد که او توسط ناطق نوری و بهشتی به خمینی معرفی میشوند برای برخورد شدید ( اشدا مع الکفار ) با زندانیان عقیدتی بخصوص مجاهدین یا منافقین و چپ ها و غیره. خمینی در نهایت او را کنار میگذارد اما او و همینطور احمد خمینی پسرش خیلی هم با این کار موافق نبوده اند و چندین بار علیرغم اعتراض ها از جمله از طرف حسینعلی منتظری و پیگیری های ظاهرا انصاری نجف آبادی (ناصری) این قضیه ناکام میماند ( آقای موسوی تبریزی می گوید: "مرحوم احمد آقا آمد به منزل ما که دیوار به دیوار خانه ایشان بود و گفت که نظر امام این است که آقای لاجوردی ابقا شود". ) تا در نهایت سال شصت و سه او را عزل میکنند. در سال هفتاد و هفت لاجوردی توسط دو تن از اعضای مجاهدین در حجره اش ترور میشود و مهدی کروبی از شرکت کنندگان در مراسم اوست. 

#مهدی_کروبی یک کار جالب دیگر هم کرده است او به همراه امام جمارانی و سید حمید روحانی نامه شدید اللحنی به منتظری نوشتند و تنها سی و پنج روز بعد منتظری کناره گیری کرد. البته این حمید روحانی بعدها به خود کروبی هم نامه نوشت! تا اینجا معلوم میشود که کروبی از داستان کشتارها خبر داشته و واکنش هم نشان داده حداقل بخاطر وفاداریش به خمینی. اما
حذف عکس های منتظری از ادارات به دستور کتبی میرحسین موسوی،نخست وزیر وقت صورت گرفت. احمد خمینی کتابی به نام رنجنامه منتشر کرد و ری شهری لیست امید هم کتابی دیگری منتشر کردند و هر دو به شدت منتظری را نقد کردند، دیوارهای اطراف بیت منتظری تخریب شد ( احتمالا به دستور دولت وقت ) و رساله ها جمع آوری و برای شاگردان و هوادارانش مزاحمت هایی ایجاد شد. حدودا یک دهه بعد بیت منتظری به دستور خامنه ای و با یورش نیروهای سپاه و البته حکم دادگاه روحانیت با دادستانی ریشهری پلمب و ایشان به حصر رفتند تا سال 81. حتی سایت بی بی سی در یک تحلیل کوتاه از قول میرحسین موسوی روایت میکند که هیئت دولت از این موضوع آگاه بوده و هرچند مخالف آن که البته لااقل خامنه ای که بعدها کاملا تایید میکند و سایر وزرا منجمله نخست وزیر اعتراض خاصی هم نمیکنند به آن اعدام ها همان گونه که امروز هم صدایی از آنها به گوش نمیرسد. 

شاید برای درک بهتر کل اوضاع و آنچه به وقوع پیوست یکی از بهترین افراد ایرج مصداقی و البته تحلیل طولانی تری هم هست در مورد اینکه آخر و عاقبت تقابل احمد خمینی و حسینعلی منتظری که به حذف منتظری از رهبری می انجامد، در نهایت به نفع حاج احمد آقا تمام نشده و به قیمت جانش میشود، مسئله ای که نوه خمینی هم با تایید افشاگری های عمادالدین باقی بر آن صحه میگذارد.

همانطور که تاریخ نشان داده اساس این حکومت بر مبنای حذف مخالفین خصوصا از نوع فیزیکی هست و امروز هم شاهدیم که در شکلهای مختلف اعم از #اعدام، #حصرخانگی و ترور ادامه دارد. و من هنوز تعجب میکنم که چطور آدم میتواند اصولا برود پای صندوق رای و به این افراد رای دهد آنهم با رضایت کامل و به امید اینکه مثلا یکی شان بشود رییس مجلس یا نماینده یا وزیر و یا مجلس خبرگان که آن یکی نشود. شگفتا !






۱۳۹۵ مرداد ۱۷, یکشنبه

جزیره ثبات یا جزیره وحشت

جزیره ثبات یا جزیره وحشت ، مسئله این است ! چندی پیش بود که #علیزاده مدعی شد در این آشفته بازار منطقه خاورمیانه و مسائل تروریستی در اروپا و امریکا ایران #جزیره_ثبات است. بیایید فکر کنیم که فرض فرد مورد نظر درست است، پس یک نگاهی به ایران میندازیم و صفحات تاریخش را در همین چند سال اخیر ورق بزنیم.

نکته اول اینکه عدم وجود ثبات در منطقه خاورمیانه از یک سو عدم کفایت دولت وقت امریکاست به عقیده من و دوم تنگ نظری اروپاییان در برخورد با این مسئله منتها دقت به این مسئله ضروریست که درست است که هرجا بی ثباتی است یک پایش خلافت اسلامی (داعش) یا گروههای دیگر است اما طرف دیگرش نیز نیروهای جمهوری اسلامی در عراق و سوریه تا حتی افغانستان است و یا گروههای شیعی حقوق بگیر جمهوری اسلامی در لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و ...!

نکته دوم اینکه امنیت تنها به معنای امنیت جنگی نیست ، اینکه حکومت با ماجراجویی هسته ای سالها منابع مختلف مالی و جانی و طبیعی را از بین برده و سایه جنگ را برسر کشور گسترانیده و در نهایت بعد از یک دوره طولانی تحریم ، تن به #برجام داده ؛ خودش از بین بردن همزمان چندین نوع امنیت است و مولد چندین نوع ترس و وحشت. امنیت مالی از بین رفت و اقتصاد مملکت در مرز از هم پاشیدگی قرار گرفت، شرکت ها ورشکسته شدند و کارگران و کارمندان امنیت شغلی نداشتند. زیرساخت های سست مملکت آسیب پذیرتر از گذشته شد ، منابع آبی دچار اختلال شد و سفره های آب زیرزمینی از بین رفت ، خاک مملکت دچار اضمحلال شده است و امنیت آب و کشاورزی نیز از بین رفته است. ترس از جنگ ، ترس از بی آبی ، ترس از گرسنگی و فقر روز به روز دایره اش گسترده تر میشود. بسیاری خودسوزی کرده اند، فردی خود را از پل حلق آویز کرد، دیگری قرص برنج خورد. عده ای از ترس فقر دست به دزدی و زورگیری زدند ، امنیت شهری از بین رفت ، اعدامشان کردند ، در شهر برهنه به این طرف و آن طرف کشاندنشان. تجاوزهای گروهی در پی مشکلات معیشتی و جنسی شایع شد، بلای دیگری سر آنها آوردند، تورم از دوبله و سوبله گذشت و قیمت نان و مرغ و تخم مرغ و گوجه و خیار تیتر هر روز اخبار داخل و خارج شد.

همین امروز یک بازیگر زن ایرانی دیگر به خارج از کشور رفته و با شبکه #جم شروع به همکاری کرده، هزاران هزار نفر پناهنده این کشور و آن کشور و دربه در شده اند. هر کسی به دری میزند تا فقط از ایران خارج شود. آمار اعتیاد در سنین پایین و فحشا بیداد میکند، #طلاق آمارش از حد به در شده و منتشر نخواهد شد. انواع و اقسام دزدی و اختلاس و چپاول در مملکت توسط نیروهای چپ و راست حکومت برملا شده. دزدی حتی توی لباس ورزشی و لباس #المپیک هم وجود دارد. زندانیان بدون محاکمه درست و حسابی و فقط از سر لج و لجبازی دسته جمعی و بدون اطلاع #اعدام میشوند. دو روز بعد قوه قضاییه مملکت تایید میکند و بعد تازه وزرات اطلاعات دلیل میاورد و دست آخر وزارت امور خارجه دولت معتدل هم دفاع میکند. دانشمند هسته ای یا ترور میشود که یعنی امنیت ندارد یا خودشان میکشند به جرم جاسوسی !! 

یک کتاب کامل میتوان نوشت فقط در وصف این روزهای مملکت، دختر مردم صاف تو خیابان مملکت راه برود امکان دارد #گشت_ارشاد یا #نامحسوس بیاید و ببردش. دانشجوی مملکت دستفروشی میکند یا در رستوران کار میکند یا بقال شده یا مسافرکش. اوضاع به حدی اسفناک شده که حتی فردی مثل فرخ نگهدار هم در بی بی سی فارسی زبانش کوتاه تر شده و نمیتواند از این میزان ناامنی ، فساد و قتل عام مردم به بهانه های مختلف دفاع کند. همین روزها سالگرد قتل #شاپوربختیار و زنده یاد #فریدون_فرخزاد است. دهه شصت را هم نمیگویم ، دهه هفتاد و کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای را نمیگویم ؛ هشتاد و هشت و کهریزک را نمیگویم. همین دوره اعتدال رکورد #اعدام در ایران شکسته شده. شما به چه چیزی میگویی امنیت ؟ اینکه دائم این ترس را بریزی در دل مردم که وامصیبتا الان است که جنگ بشود و بعد دقیقه نود جام زهر را درکشند و تو بگویی امنیت برایت آورده اند از لندن ، کمی بیش از وقاحت و بی شرمی میخواهد. 

این مردم خسته شده اند ، بی رمق شده اند در طول این سالها از شدت سرکوب و فشار مالی که امروز اندک توانی برای اعتراض برایشان باقی مانده و امیدشان گاهی همین اطلاع رسانی مدرن است که شاید فریادشان به جایی رسد، چند روزی مرخصی از زندان بگیرند یا اجازه درمان به ایشان داده شود و یا حداقل از مجازات #اعدام برهند. 

به جای بازی با واژه ها ، تویی که تریبون داری صدای درد و رنج مردم وطنت باش.

 

۱۳۹۵ مرداد ۱۴, پنجشنبه

گروگان گیری رسمی با حقوق مکفی

زمانی که محسن رضایی کاندیدای همیشگی ریاست جمهوری در برنامه زنده تلویزیونی از گروگان گرفتن آمریکاییها به عنوان راه حلی برای حل مشکلات اقتصادی نظام پرده برداشت شاید کمتر کسی فکر میکرد که این قضیه واقعیت داشته باشد. البته لزوما جنگی در نگرفته و هزار سرباز آمریکایی هم لازم نیست. چهار شهروند ایرانی آمریکایی یا اصولا هر شهروند دوتابعیتی ایرانی اصولا مهره ای است مناسب برای گرفتن باج.

دیروز نشریه وال استریت ژورنال افشا کرد که در زمان توافق هسته ای یا همان #برجام هواپیمایی حامل چهارصدمیلیون دلار که بیشتر به صورت ارزهایی غیر از دلار توسط یک هواپیما که بعدها فیلم آن نیز منتشر شد به ایران فرستاده شده است و به گفته منابع این نشریه آزادی چهار زندانی دو تابعیتی امیر حکمتی، سعید عابدینی، جیسون رضاییان و نصرت الله خسروی در مقابل همین مبلغ به اضافه یک ممیز هفت میلیارد دیگر است که قرار بوده بعدا به حساب بیاید و البته آزادی شش زندانی ایران در آمریکا. البته که حزب جمهوری خواه هم اکنون گاف بزرگ دیگری را از رقیب دموکرات خود در دست دارد. دو سوال مهم در ذهن تمام مخاطبین شکل میگیرد، اول اینکه چرا زمانی که جمهوری اسلامی صحبت از توقیف اموال ایران در آمریکا میکرد هیچ اشاره ای به این مبلغ و این معامله نکرده اند. دوم اینکه آیا دستگیری افرادی چون نمازی ها که دست بر قضا از لابی کنندگان خود رژیم بودند تا دستگیری زنانی چون هماهودفر و نازنین زاغری رتکلیف و حتی نزار زکا و رابین شاهینی و اخیرا یک استاد یونانی نیز در ادامه همین رویه است یا خیر؟

جواب سوال اول مشخص است. خوب انتظار اولیه اینست که همین مبلغ وارد جریان پولی مملکت شود و به قول آقایان چرخ اقتصاد بچرخد اما نظام قصد ندارد که چرخ اقتصاد بچرخد و قصد ندارد که اجازه دهد احدی بدون اجازه نظام آب خوش از گلویش پایین رود، وگرنه درست بعد از برجام و درست زمانی که همه منتظر بازگشایی راههای مبادلاتی و سرمایه گذاری خارجی و ورود به بازار جهانی بودند که سپاه پاسداران موشک به هوا نمیفرستاد و کشور اسرائیل را تهدید به نابودی نمیکرد و همانطوری که ویترین ریاست جمهوری نشان میخواست بدهد از در دوستی در می آمدند. پس این پولها قرار بوده جای دیگری خرج شود و کسی هم نفهمد. جای خرج شدنش هم یا حزب الله لبنان است که حسن نصرالله آمد و آب پاکی را ریخت روی دست همه دنیا و یا سوریه است که بالاخره حفظ بشار اسد خرج و هزینه دارد.

اما جواب سوال دوم هم با کمی تامل مشخص است. بله این رویه ای است که سپاه پاسداران برای کسب درآمد در نظر گرفته است. از یک سو این دستگیریها باعث میشود که سرمایه گذار خارجی وارد کشور نشود و پروژه های ریز و درشت در دست سپاه باقی بماند و دوم اینکه خودش یک ممر درآمدی است شما حساب کنید چهار مرد چهارصد میلیون دلار ؛ طبعا زندانی زن که دانشگاهی هم باشد یا بیزینس من باشد کمی بیش از صد میلیون دلار می ارزد. در هر صورت بازی برد-برد است برای سپاه و نقطه ننگین دیگری است در سیاست خارجه اوباما به همراه کری و کلینتون. ثروتمند شدن سپاه پاسداران چه از راه پروژه ها و چه از راه گروگانگیری به این سبک دست جناح تندرو نظام را در انتخابات بازتر نیز میگذارد. 


۱۳۹۵ تیر ۲۸, دوشنبه

شکست جهانی سازی

جهانی سازی تعاریف مختلفی دارد و همینطور ابعاد مختلفی از جمله سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد و صد البته ویژگیهای چندگانه ای دارد که بتوان پدیده ای را که از سالها پیش، آغاز شده و تا امروز ادامه داشته را جهانی سازی یا جهانی شدن نامید. اما به هر حال این قضیه لااقل در سطح تعریف شروع شده و بعضا انواع اقسام ائتلاف ها و مشارکت ها در سطوح منطقه ای و جهانی شکل گرفت. پیمان ناتو، اتحادیه اروپا، شورای امنیت، سازمان ملل، اتحادیه عرب، پیمان شانگهای و غیره نمونه هایی از این دست میباشند. صد البته انواع دیگری از ارتباطات نیز وجود دارد که از سازمانهای غیررسمی مرتبط با تئوری توطئه گرفته تا ارتباطاتی مثل ارتباطات جمهوری اسلامی با حزب الله لبنان و حماس ابعاد این همه گیر را بیش از پیش گسترش میدهد.

خروج بریتانیا از اروپا یا همان برکسیت که با برتری نسبی توسط ساکنان بریتانیا به تایید رسید بلندترین زنگ خطر بود برای جهانی سازی. جهانی سازی در تئوری کارشناسان فرآیندی است که در آن مردم جهان در زمینی واحد بازی میکنند. همه رویدادها به هم مرتبط است و هیچ حادثه ای کم اهمیت تر از دیگری نیست. گسترش ارتباطات دولتها را در بردارد و قومیت و به تبعیت از آن ملیت کمرنگ تر میشود و توسعه همگانی را به همراه دارد. تعریف قشنگی است اما نتیجه ؟

خوب در سایه این جهانی سازی شرکت های بزرگ و کوچک سرمایه گذاری خود را در اینجا و آنجا آغاز کردند و دیگر کالایی خاص متعلق به کشوری خاص نبود( نوکیا مثالی از این دست است ) شرکتهای چند ملیتی و شرکای بیشتر، پول و سرمایه بیشتر و کارگر ارزان تر و الی آخر. در واقع گویا روند جهانی سازی بیشتر به شرکتها و غول های صنعت و تولید مربوط میشد و البته در ارتباط با سرعت پیشرفت تکنولوژی. خوب مهاجرت این شرکتها به این طرف و آن طرف قوانین این شرکت ها را به این طرف و آن طرف باید میبرد. حقوق برابر، حق کار مساوی برای زن و مرد، رقابت سالم شرکتها، تعرفه و هزار و یک چیز دیگر.باز هم در تعریف زیبا و اما نتیجه ؟

این ضعف ابتدا در جنگ آمریکا و بریتانیا علیه عراق دوران صدام حسین مشهود شد. فرانسه رسما جلوی یکی از نزدیکترین شرکایش در عرصه بین المللی ایستاد و روسیه نیز خوشنود نبود چه بسا منافعی در عراق داشتند که با جنگ مختل میشد. رکود اقتصادی جهانی این شکاف را بیشتر کرد. کشورهایی چون ایرلند، یونان، پرتغال و حتی اسپانیا و ایسلند ضرباتی مشهود خوردند و سایر دول اروپایی باید کمکشان میکرد که اقتصاد شکننده شان سرپا بماند. فقر قاره سیاه را در مینوردید و دول غربی از پذیرش موج پناهجویان گرسنه که ریسک غرق شدن در دریا را به جان میخریدند، سر باز میزدند. حتی آنها که پذیرش میشدند نیز با چالش زندگی در این کشورها به لحاظ ورود به بازار کار را داشتند. جهت گیری های غلط دولت اوباما در مورد جنبش های ایران، مصر و لیبی و سوریه و نیز دست دست کردن اروپاییها با گسترش موج اسلامی خاورمیانه تنش های جهانی را دامن زد.

کنار کشیدن بریتانیا نیز ختم قائله نبود. اسکاتلند زمزمه های جدایی سر میدهد چه بسا محصولات تولیدی فراوانی دارند که برای فروش آنها به مشکل برخواهند خورد. خاورمیانه در جنگ های نیابتی به چند تکه غیر رسمی تقسیم شده. ایران عراق و سوریه را دارد و نیم نگاهی به یمن و لبنان و بحرین دارد. سنی ها که خودشان هزار و یک جور دولت اسلامی تشکیل داده اند و ترکیه ای که تاکنون سعی داشت که سکولار بودن خود را به رخ منطقه بکشد فعلا ملغمه ای شده برای خودش. با روسیه و اسرائیل بد میشود و بعد دست به بهبود میخواهد بزند؛ کودتا میشود که بیشتر به شوخی بود و بعد پاکسازی از بالا و پایین. چهارده هزار تن تاکنون دستگیر شده اند و سربازان بیخبری که داعشی های ترکیه سلاخی شان کرد. و البته لشکرکشی خیابانی در عصر مدرن گویا لااقل تا جمعه به قوت خودش باقی خواهد ماند. و البته ترورهای بروکسل ، نیس، اورلاندو و استانبول و انفجارهای مدینه و بغداد و بنگلادش و ....

ترورها نشان از این دارد که این افراد در جامعه اروپا و آمریکا نتوانسته اند ادغام شوند و فرهنگ اروپایی و امریکایی در آنها نفوذی نکرده است و حتی تکنولوژی و اینترنت و موبایل را هم به روش خودشان استفاده میکنند و نه در جهت یکپارچه شدن. رهبر جمهوری اسلامی نگران نفوذ است. عربستان ساز خودش را میزند و ترکیه نیز، اسرائیل نگران امنیتش است. اروپایی ها نگران ترور و بودجه شان و امریکا نگران دو دستگی و افزایش خشونت ها. درهای کشورهایی چون نروژ و دانمارک به روی پناهجویان بسته میشود و آنچه که گسترش میابد نفرت است و آنچه که تقویت میشود ناسیونالیسم است. در شعار انتخاباتی و در دست گرفتن قدرت، تحریک احساسات میهن پرستانه و قومیتی کاربرد فراوانی پیدا کرده است. ملت سرافراز ایران که هر مقام جمهوری اسلامی در وقت انتخابات سر میدهد؛ شعار معروف دونالد ترامپ، اردوغان، احزاب راست اروپایی و غیره.

به نظر می آید همان اقتصادی که سبب به هم پیوستن اروپایی ها شده بود همان منفکشان کند؛ اختلافات دیرینه و کینه های کهنه در خاورمیانه که در سایه رقابت برای همکاری های اقتصادی با غرب کمرنگ شده بود تا مدتها خاورمیانه را در آتش جنگ و خرابی بسوزاند. همانطور که روسیه و آمریکا وارد رقابتهایی نظیر جنگ سرد شده اند و مهره چینی و یارگیری میکنند. شاید اگر دونالد ترامپ به پیروزی انتخاباتی برسد و بتواند در قامت رییس جمهور صنایع را به خاک این کشور بازگرداند میتوان تصور کرد که همه چیز به روز اول برمیگردد. شاید برای قضاوت زود است اما چنین به نظر میرسد که جهانی سازی به پایان خود نزدیک شده است. 

۱۳۹۵ تیر ۷, دوشنبه

جمهوری اسلامی مچکریم

یکی از نکات جالب در مورد ایران اینست که وقتی یک سری اتفاقات مهم در ایران رخ میدهد؛ آنچه که نتیجه اش است کاملا خلاف عرف بین المللی و خلاف انتظارات همه است. یعنی مثلا در جایی سیلی می آید و تعداد انگشت شماری هم کشته میشوند در یک کشوری و ناگهان یک دوجین مسئول استعفا میدهند و بعضا دیده شده که هاراگیری هم کرده باشند! به هرروی این در قاموس نظام مقدس جمهوری اسلامی نمیباشد که استعفا دهد و سیل که چه عرض کنم کلا به قول طنزپرداز معروف اگر با تانک هم از رویتان رد شوند شما در حالت طبیعی نبوده اید وگرنه ایراد هیچوقت در قامت نظام اسلامی نبوده و نیست.

به فاصله چند روز، #فیش_حقوقی برخی از مدیران دولت تدبیر و امید هم به دلایلی منتشر میشود و رقام نجومی که آحاد ملت با دیدن آن سرشان گیج میرود. ملتی که به بهانه تحریم ها چند سالی هست که حال و روز خوشی ندارند. ظاهرا اقتصاد فقط روی خوشش را به ملت نشان نمیدهد و درگیر تحریم است وگرنه چیزی از آقایان کم نشده که هیچ، در سایه همین تحریم ها چه سودها و چه پولها که به حساب خودشان نریخته اند. یادمان نرود که شاه ایران متهم بود به اینکه خوش میگذراند و مردم همه در فقر.

انتظار اولیه این بود که خود آن مسئولان از شرم آب شده و به زمین فرو بروند که خیالی باطل بود و کلی توجیه که اینها حقوق معوقه مان بوده !!!! بعد دولت وارد عمل شد و گفت این تعدادی انگشت شمار بودند که در روزهای بعدی معلوم شد حساب و کتاب اینها از دست برفته و دست آخر قوه به اصطلاح قضاییه فعلا یک مدیر را برای دلخوشی افکار عمومی بازداشت کرده است. خودشان به هم نان میدهند و خودشان هم دستگیر میکنند و خواهیم دید خودشان ریش گرو خواهند گذاشت که آزاد شود.

حالا این اعداد و ارقام را میگذاریم یک گوشه ای و میرویم سراغ سید حسن از نوع نصرالله. آقای سید حسن آمدند و آب پاکی را ریختن روی دست من و شما و بقیه. یعنی پولهای من و شما از همان راهی میرسد به حزب الله که موشکها میرسند برای زدن اسرائیل. چند اتفاق اینجا می افتد. حزب الله یک گروه تروریستی محسوب میشود در عرصه بین الملل. خوب اولا این تاییدی است برای آن دومیلیارد بلوکه شده بابت همکاریهای تروریستی جمهوری اسلامی ایران. دوم اینکه پول دیگری که باید خرج مملکت خودمان شود و شکم خودمان سیر بماند میرود در شکم حزب الله. سوم یک هزینه ای هم میشود که موشک ساخت و برد تحویل حزب الله داد تا یک شلیکی کنند برای دلخوشی مقامات ایران، جنگی شروع شود و عده ای کشته !!

بعد نه تنها باز مقامات نظام مقدس شرم نکرده و پاسخگو که نبوده هیچ، این را ادله ای میدانند بر نفوذ منطقه ای. خوب اگر قرار باشد هر کشور دیگری هم بیاید یک گروهی را اطراف ایران مسلح کنند که بیاید هر دفعه به خانه من و شما موشک و راکت پرتاب کند این نفوذ منطقه ای است ؟؟ 

خبر آخر اینکه مقامات سپاه و مشخصا رمضان شریف مسئول روابط عمومی سپاه میگوید که نگران عواقب این فاش گویی نیست که معنایش تایید گفته های سید حسن و تایید این بریز و بپاش کشنده از جیب ملت است و دیگر اینکه کلا مقامات پاسخگوی هیچ چیز نیستند و کار خودشان را میکنند. البته سید حسن نصرالله در پایان خیلی از ایران و آیت الله خامنه ای تشکر کنند بابت این همه سخاوت !



 

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

روند دموکراتیک سپاه پاسداران؟

مقاله ای امروز در بخش ناظران بی بی سی فارسی  دیدم که به واقع انگشت به دهان ماندم ؛ مقاله ای با عنوان چگونه سپاه پاسداران با روندهای دموکراتیک همراه می‌شود؟ نویسنده این مقاله علی حاجی قاسمی است که آنطور که من فهمیدم ایشان مدیر دپارتمان علوم سیاسی















۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

بنده از این زبان انگلیسی هم بدم می آید

شاید دوستانی که فضای مجازی و کانالهای تلگرام و اینستاگرام و توییتر را دنبال میکنند متوجه غیبت چند روزه یک آیکون یا یک #برند فضای مجازی شده باشند؛ آیت الله تناسلی. سبک کار این آیت الله مجازی بیشتر انتقاد برعکس است یعنی اتفاقا کاری که شمای هموطن درمعنای عام انجام میدهی را تشویق میکند اما در واقع در حال تقبیح آن است ؛ چیزی که در ادبیات زبان های خارجه به آن ironic یا sarcastic گفته میشود که در ادبیات فارسی خودمان میشود گوشه و کنایه.

به هر روی این آیت الله بار طنز فضای مجازی را نسبتا یک تنه به دوش میکشیدند تا اینکه به مرخصی چند روزه رفته و ظاهرا بار دیگر این مهم بردوش آیت الله واقعی افتاده است. هفته ای که گذشت را ظاهرا خامنه ای بدون متن از پیش نوشته شده توسط مشاوران احتمالی برگزار باید کرده باشد که بدون اینکه تحقیقی صورت گرفته باشد یا اینکه بررسی صورت گرفته باشد این حرفها زده شد و موجب انبساط خاطر اهالی فضای مجازی باالاخص شد.

آیت الله خامنه ای در هفته گذشته لیست به نسبت بلند بالایی از چیزهایی که بدش می آید را ارائه داد. این برخلاف رسوم و سنت خود آیت الله نیز بود. خوب ، سنت بر این بود که هر اتفاق ناخوشایندی که می افتاد به استثنای وقایع سال هشتاد و هشت، خوب مثلا یک اتفاقی در سیاست خارجه می افتاد یا یکی از مسئولین رفتار مورد نظر رهبری را از خود بروز نمی داد. مثلا ایشان میگفتند که برخی از مسئولین دل بسته اند به امریکایی ها و دلخوشند خوب ، این #غلط_است_دیگر. اما لحن هفته گذشته این بیشتر بر روی چیزهایی که آیت الله بدش می آید تمرکز داشت ؛"مثلا از همین کلمه برند من چقدر بدم می آید". 

یعنی شما اگر در عالیترین شکل رهبری یک نظامی مثل جمهوری اسلامی یا فرضا داعش یا یک دولت اسلامی با رهبری دینی را جستجو کنی ، تمام سخنرانی ها را از آرشیو بیرون بکشی و همه رو گوش کنی ممکن است فلان رهبر بگوید که دانشگاهی که دانشگاه نباشد ، دانشگاه نیست، یا مثلا الله اکبر اسرائیل را محو میکنیم یا دولت اسلامی پیروز است یا هر چیز دیگری. ولی یادت نمی آید که مثلا ابوبکر بغدادی بیاید و بگوید مثلا از این جنگنده های آمریکایی بدم می آید یا خمینی مثلا گفته باشد که از این حزب فلان و بهمان بدش می آید. شاید کمترین تاثیرش این باشد که مخاطب اصولا سخنرانی را جدی نخواهد گرفت و کما اینکه این اتفاق افتاد. البته هستند علیزاده ها و به قول دوستان تباهیانی که اینها را هم تایید و نشان از خرد خواهند یافت.

مسئله زبان انگلیسی و یادگیری آن نمونه آخر از این دست بوده و آیت الله معتقد است که علم به زبانهای دیگری هم هست. و یا در کشورهای دیگر جلوی زبان بیگانه را میگیرند. اینکه زبان انگلیسی lingua franca محسوب میشود که کاملا بر آیت الله پوشیده است و به هر حال در اثر یک سلسله مراحل تاریخی این زبان ، زبان اصلی مشترک در دنیا محسوب میشود اما در بسیاری از کشورهای جهان علاوه بر انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه یا سایر زبانها نیز به اجبار تدریس میشود و البته عربی محصور منطقه خاورمیانه و بخشی از قاره آفریقاست که آنها هم انگلیسی یا فرانسه یا هردو را بلدند.علم هم به زبانهای مختلف وجود دارد اما زمانی جهانی و قابل اعتبار است که به انگلیسی برگردانده شود تا همه از آن بهره بگیرند. این را من نمیگویم. این را دیوید کریستال پروفسور دانشگاه کمبریج میگوید که همین اواخر پروژه تحقیق درسی من بوده دست بر قضا.

اما در نهایت با یک روز تاخیر آیت الله کهنه کار قرائتی روی دست استاد بلند شده و به طور کل با آموزش و پرورش و دانشگاه مخالفت کرده است. او تعداد زیادی تحصیلکرده ها و عدم اشتغال آنها را دلیل این مخالفت دانسته است. قرائتی تحصیل کرده های رشته روانشناسی و روانشناسان را افراد روانی توصیف کرده که باعث الغای باورهای غلط در جامعه شده اند ( توهین به علوم انسانی و علوم روانشناسی ) قرائتی نسبت وقوع جرم و جنایت با تعداد دانشگاههای کشور را مستقیم دانسته جهان را مکانی به تمدن وصف کرده است. قرائتی گفته بینندگان فوتبال وقت خودشان را تلف میکنند ، مردم جامعه به سمت رستورانها بیشتر میروند تا کتاب، بی حجابی ضدحقوق بشر است!!! و در پایان گفته که برخی حرفهای من را تکه تکه به هم وصل میکنند تا ضربه بزنند که البته من سعی کردم لینک را قرار دهم تا صحبتهای استاد کامل خوانده شود تا از ضربات احتمالی جلوگیری شود.

البته کماکان به نظر من شاید تنها کار مفیدی که در این روزگار میتوان انجام داد تحصیل علم و زبان خارجی است نه فقط به قصد دیدن فیلم و گوش کردن موسیقی ، زبان خارجی خصوصا انگلیسی زبان علم است ، زبان تکنولوژی است ، زبان کامپیوتر ، زبان دیپلماسی ، زبان اقتصاد و دموکراسی است. این اولین بار نیست که نظام از دانستن مردم هراس دارد. شاید کمترین هزینه را داشته باشد اگر مبارزه مدنی به حساب بیاوریمش علم اندوزی را و شاید بزرگترین پس انداز باشد برای بلند مدت. این گفته من نیست این روندی است که در دنیای مترقی در حال انجام بوده و هست و خواهد بود. شاید که روزگاری از این مسیر به دنیای متمدن بازگردیم و ایرانی بهتر را شاهد باشیم.

 

 

۱۳۹۵ فروردین ۱۱, چهارشنبه

روزگار موشک و مذاکره

رهبر یک حکومت دینی :"اگر نظام اسلامی دنبال فناوری و مذاکره باشد، اما قدرت دفاعی نداشته باشد، مقابل هر کشور فزرتی که تهدید کند باید عقب نشینی کند"

سوال اول : کشور فزرتی چگونه کشور و یا کشورهایی هستند و اصولا چرا کشور فزرتی باید ایران را تهدید کند ؟
نکته : برخی خبرگزاریهای داخلی مانند ایسنا از فزرتی به عنوان کشور کوچک یاد کرده اند؟
سوال به قوت خودش باقیست.

خامنه ای: "روزگار، روزگار همه چیز است وگرنه به راحتی و به صراحت حق ملت را خواهند خورد"
سوال : یعنی الان به راحتی و صراحت حق ژاپنی ها را خورده اند یا مثلا سوییس یا مثلا چون کره شمالی توان بالای نظامی دارد و بمب های مختلف را آزمایش میکند و مانورهای خطرناک انجام میدهد کسی کاری به کارش ندارد ؟؟؟

خبرگزاریهای ایران حتی نوشته اند که آیت الله خامنه ای از نمایش قدرت و دقت موشکهای سپاه پاسداران ابراز خرسندی داشته و حتی گفته شده این موشکها موجب خرسندی ملتهایی شده است که از امریکا و اسرائیل دلشان خون است؟
سوال : کدام کشورها؟ عربستان ؟ ترکیه ؟ قطر؟ افغانستان ؟ جیبوتی ؟ گینه بیسائو ؟؟؟ کدام خبر را خوانده اید که نشان از نگرانی جامعه بین المللی نداشته است ؟ دبیرکل سازمان ملل ابراز نگرانی کرده است؟ چرا باید اصولا مردم کشور ایکس از دیدن موشکی که قرار است سر گروهی دیگر از مردم بخورد و آنها بمیرند ذوق زده شوند و پای تلویزیون بنشینند و از دیدن دقت موشک شهاب فلان اشک شوق بریزند !!!!

مقایسه حرفهایی که این روزها از زبان برخی مسئولان حکومتی چون حسن روحانی یا هاشمی رفسنجانی با صحبتهای دولت موقت زمان خمینی و متهم کردن این گروه به خیانت در صورت آگاهی از صبحتهای خود بخش دیگری از حرفهای رهبر جمهوری اسلامی است که به نظر میرسد بحث در باب ملایمت و برجام دو و سه و غیره را تمام شده میخواهد و یا اینکه باید منتظر عواقب آن باشند. 

به هر حال این سخنرانی در جمعی از مداحان حکومتی بوده و شاید گروهی تفسیر کنند که این صحبتها مصرف داخلی و درون حکومتی داشته اما با توجه به گذشت زمان نه چندان زیادی از انتخابات مجلس و نوروزی که به سیزدهم نرسیده و لحن تند آیت الله خامنه ای بعید به نظر میرسد که مصرف این تهاجمات برای سپاه و اصولگرایان و بسیجی ها و مداحان باشد. 

برداشت خامنه ای از توافق اتمی این روزها با الفاظی چون خسارت و شکت نشان از بدبینی او به این قضیه دارد و البته این نگرانی ها شامل مقامات نظامی سپاه پاسداران نیز میشود.

سوالی که مطرح است اینست که نشان دادن توان موشکی (که توان حمل کلاهک هسته ای را دارد) با نوشته تهدیدی به زبان عبری که موجبات تشدید نگرانیهای امنیتی در منطقه پرتشنجی چون خاورمیانه و درست زمانیکه لااقل در سیستم حاکم هم رای گروهی از مردم (که به نیمچه دموکراسی در این نظام باور دارند) به تعادل و گفتمان با جامعه جهانی است ؛ درست زمانی که باید درها باز شده مسیر تجارت و سرمایه گذاری را به ایران باز کرده و بهبود وضع معیشتی مردم را ممکن ساخت ، چه فایده ای دارد ؟ به جز اینکه یک حجمی از آهن پاره را با هزینه ای از جیب ملت به سوختی مجهز کرد و به سه هزار کیلومتر آنطرفتر فرستاد چه لذتی دارد ؟ چه نشانی از اقتدار دارد؟ چرا هزینه سنگین اینگونه موشک پرانی ها و اتم بازیها را باید یک ملت بپردازد ؟ وقت و انرژی و سرمایه طبیعی و انسانی این مملکت به هدر میرود برای چه چیزی ؟ ثبات ؟ حفظ نظام ؟ منافع اقتصادی ؟؟؟


 

۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه

مسیر کج و معوج دموکراسی

اینکه انتخاباتی مثل انتخابات اسفند را با فرض اینکه اصولا بشود اسم انتخابات را بر آن نهاد؛ بتواند هموار کننده مسیر دموکراسی در ایران باشد و یا حداقل در بهترین حالت بازگشتی به سال هفتاد و شش باشد ؛ مسئله ایست که تنها گذشت زمان قادر به پاسخگویی به آن است. در غیر اینصورت تمام خوش بینی ها و بدبینی های ما چیزی را نه اضافه خواهد کرد و نه کم.
اما چند نکته وجود دارد که باعث میشود که من جزء دسته بدبین ها قرار بگیرم.

بزرگترین مسئله ای که وجود دارد و کمتر کسی هم اتفاقا به آن پرداخته است و یا در بدترین حالت سعی میشود که آن را کمرنگ جلوه داد این است که اصولا بر طبق آمار خود جمهوری اسلامی هم نیمی از جمعیت تهران و حدود چهل درصد از کل کشور اصولا در این بازی نظام شرکت نکرده بودند. خوب با توجه به آراء تهران به عنوان پایتخت باید نتیجه گرفت که تقریبا کل تهران مخالف حکومت و وضعیت فعلی است و اگر آن چهل درصد را با سی درصد حدودی آرا برای نمایندگان نزدیک به دولت جمع بزنیم باز هم نتیجه این است که هفتاد درصد مردم ایران اصولا مخالف حاکمان فعلی جامعه شان هستند.

بزرگترین خطای بسیاری این است که این جمعیت بزرگ رای ندهنده که وزنه بسیار مهمی در اینگونه فرایندهای انتخاباتی به شمار می آیند را (به قول دیرین دیرین) به هیچ انگاشته و بعضا انگشت اتهام را به سمت این گروه گرفته که مثلا در سال فلان با عدم حضورتان باعث شدید که احمدی نژاد سرکار بیاید و بر سر مملکت آن بیاید که شاهد بودیم. دو نکته ؛ اول اینکه این گروه فراموش کرده اند که زمانی بود که هاشمی رفسنجانی سی میشد ( و بلکه بیشتر) و جماعت به اصطلاح اصلاح طلب و روشن فکر مذهبی و غیره خوشحال. چه بسا اخلاق حسنه حدادعادل باعث شود که دفعه بعد این گروه همتی مضاعف کرده و تا نشاندن حدادعادل بر سر کرسی قدرت از پا ننشینند.

دوم اینکه اصولا اینکه یک نفر نخواهد به نظام فعلی کشورش پایبند بوده و در هر انتخابات مهندسی شده ای با هر درجه ای از رد صلاحیت و سانسور تن در بدهد از حقوق اولیه او است و هیچ جای دنیا کسی به زور در انتخابات به هر شکل آن به زور شرکت نمیکند به جز احتمالا چند کشور که یکی از آنها قطعا ایران است.

مسئله دیگر اینکه اگر فرض را بر اصلاح طلبی یا حتی اعتدال هم بگذاریم و بگوییم آری این همان مسیر دموکراسی است ، واقعا کسی وجود دارد که بتواند امروز بیاید و بتواند اصلاح طلبی را تعریف کرده و مرزهای آن را مشخص کند. خوب اگر قرار به این است که در هر شرایطی در انتخابات شرکت کرد و به هر خفتی تن در داد و اسم قاتلین و آمرین قتل شهروندان در لیست خود گنجاند که فقط به قدرت رسید، یا سیاستهای دولت را تقویت کرد، این اصلاح یا رفرم چیست.

موضوع اصلی این است که به قولی ما حصل اعدامهای دهه شصت و قتلهای دهه هفتاد و سرکوب های دهه هشتاد خورشید این است که ما در دهه نود به ما قبل تاریخ بازگردیم و تمام تعاریف و ارزشها و دستاوردهای حالا چه بشری ، چه تاریخی و حتی آنچه که در طول سی و هفت سال گذشته اتفاق افتاده به صفر میل کند و خوش بینانه باید بنشینیم که آیا به فرض ماحصل خبرگانی که اصولا ماهیتش از لحاظ دموکراتیک مشخص نیست آیا قادر به عزل مثلا رهبری است یا اینکه مجلس جدید قادر خواهد بود که با جمبل و جادو اوضاع اقتصادی مملکت را از این رو به آن رو کند.

حتی اگر سفره مردم بهانه ای باشد که خودمان را راضی کنیم به این حرفها، دستگیری سربازان آمریکایی در آستانه توافق هسته ای و دستگیری دو پدر و پسری(نمازی ها) که دست بر قضا همدست حکومت ایران هستند ، یک سیگنال بیشتر ندارد و آن این است که سپاه و دفتر و دستک اجازه نفوذ به کسی را نخواهند داد. من البته سعی میکنم مثل شما که به وضع پیش رو خوشبین باشم اما به هرحال این واقعیتی است که اصولا سرمایه گذاری خارجی در ایران ریسک بالایی دارد و تقریبا تمام قراردادهایی که بین جمهوری اسلامی و چند کشور ثبت شده قرار داد فروش است که این تقریبا به معنای ماندن پولهای بلوکه شده در همان کشورها است. سپاه پا از منافع نفتی پس نخواهد کشید و صنایع خودرو سازی توان رقابت جهانی ندارد. الباقی صنایع هم اگر نگوییم ورشکسته ، تقریبا از پا افتاده اند.

ایران حتی با این انتخابات و حتی با توافق هسته ای و حتی با مثلا قرارداد خرید ایرباس ، از لحاظ تمام آزادیهای انسانی مانند آزادی قانونی  (اجتماعی و سیاسی)، مذهبی ، تشکلهای مدنی، روابط، تجارت و کسب و کار و غیره کماکان در بین صد و پنجاه و دو کشور جهان ؛ رتبه آخر را دارد. سوال این است که آیا آزموده را آزمودن خطاست و یا اینکه می باید خوش بین بود؟
تاریخ پاسخ میدهد... 

 

۱۳۹۴ دی ۲۷, یکشنبه

سرزمین بی هنرمند ؛ هنرمند بی سرزمین

گلشیفته فراهانی ، کیومرث ملک مطیعی ، مینا لاکانی ، صدف طاهریان ، چکامه چمن ماه ، حتی رابعه اسکویی و در روزهای اخیر بهارک صالح نیا ؛ مهدی موسوی و فاطمه اختصاری ،هیلا صدیقی ، مهدی و حسین رجبیان و یوسف عمادی و تعداد زیادی اسم دیگر از تعداد زیادی بازیگر ، نویسنده ، اهنگساز ، خواننده ، شاعر و هرگونه هنرمندی از هر طیف سیاسی و غیر سیاسی ؛ این اسامی امروز یا در بازداشت هستند و یا به قید وثیقه آزاد ، یا متواری تا رسیدن به کشور امن و یا در کشوری دیگر مشغول زندگی . برخی مثل گلشیفته و یا شاهین نجفی که بیشتر اهل خطر کردن هستند به شهرتی رسیده اند و برخی دیگر درگیر مشکلات غربت نشینی شده اند و از یادها هم رفته اند.

اما آنچه من را به نوشتن این مطلب وادار کرده ، این بود که موج این خروجهای خواسته و ناخواسته از کشور و همزمان دستگیری هنرمندان درست در زمانی اتفاق افتاده که پرونده فعالیتهای مشکوک هسته ای جمهوری اسلامی بسته شده و تحریم ها برداشته شده است . زندانیان یا به بیان دیگر گروگان ها معامله شده اند. ردصلاحیتهای کمتر خودیها هم انجام شده . 

شاید بد نباشد به یاد بیاوریم که درست شش سال پیش هم درست در بحبوحه انتخابات و انتصابات و هر چه که اسمش بوده و هست ، یک گروهی به جای درگیر شدن در مسائل سیاسی و پشت پرده و غیره ، چمدان بسته و جلای وطن کردند. مجتبی واحدی یک نمونه خیلی خوب از این موج مهاجرتها بود.گویا سیاسیون و نخبگان و فعالین و انهایی که ستادی بودند زودتر فهمیده بودند که آن قائله ختم به خیر نخواهد شد و احتمالا موج دستگیریها زندگی آنان را نیز درمینوردد. آمدند اینورتر و کمپین زدند و روزنامه اینترنتی تاسیس کردند و بودجه ای به بهانه مبارزه دموکراسی خواهانه با رژیم یا ضدیت با کلیت نظام. امروز البته به لطف آن لغو تحریم که جوشش را میزدند بودجه قطع شد و مبارزه اینترنتی هم تمام. یاران در ایران دستگیر شدند و روانه زندان.

انگار که هنرمندان هم بویی از چیزی برده باشند و یا حرفی از کسی شنیده باشند و درست در زمانی که باراک اوباما چراغ سبز بزرگی به جمهوری اسلامی داده که هر چه خواهد همان کند الا بمب اتم همه به یکباره رو به قبله اینور آبی کرده اند. که من و شما هم خوب میدانیم که ماندن و آنچه خلاف نظام باشد ولو یک درجه زاویه با امیال ولی فقیه یا بر ضد سپاه پاسداران و یا نهاد ریاست جمهوری و خلاصه ارکان نظام باشد مساوی است با زندان و اسارت و بدبختی و در بدترین حالت اعدام.

آنجا که ولی فقیه در جمع علما و فقها انضباط فقهی را مطرح میکند و به زبانی دیگر خود را ناظم نظام میداند، حساب دست هنرمند جماعت می آید که کنسترتی خلاف خواسته حکومت برگزار نخواهد شد ، هیچ فیلم و تئاتر و سریالی را نخواهند دید مگر به اذن رهبری و یک خط شعر گفته نخواهد شد مگر در مدح نظام و ولایت فقیه. هر چه که هست خواست نظام.

هنرمند یا باید ساز و دهل و کاسه و کوزه اش را جمع کند و برود در دل غربت و از صفر شروع کند تا چه شود و به امید روزی که برسد به مدینه فاضله اش و یا بماند و آنچه میگویند بکند. و البته یک چیزی هم وجود دارد که محصول حکومت است اسمش هر چه که هست هیچ نمیداند و به ندانستنش میبالد مثل سحر قریشی و یا تیلیتی است از همه چیز و هیچ چیز که فرهنگ تتلیتی  می آورد و بغ بغو و یا مرتضی پاشایی و یوسف اباذری که شما بهتر از میدانید.









۱۳۹۴ دی ۱۹, شنبه

خامنه ای : ممکن است کسی من را قبول نداشته باشد

سخنرانی آیت الله خامنه ای در جمعی از مردم قم که به تهران سفر کرده بودند ( منبع بی بی سی فارسی) در روز نهم ژانویه ، نوزدهم دی ماه اولین سوالی را که در ذهن مخاطب ایجاد میکند این است که چرا آیت الله به جمع مردمی در قم نرفته و یک جمعی از قم حرکت کرده و در تهران به سخنرانی او گوش میدهند ؟
چیزی تا اسفند ماه باقی نمانده و جمهوری اسلامی و مقامات و احتمالا رسانه های اقماری و غیره و ذلک دست در دست هم میدهند تا تنوری داغ شود و نانی حاصل.
طبق گفته شخص آیت الله تقریبا نیمی از کره زمین دشمن قسم خورده جمهوری اسلامی هستند از امریکا و اسرائیل و انگلستان تا داعش و عوامل تکفیری! تقریبا یک لیست کامل از دشمن. سوال مجددی که به ذهن مخاطب خطور میکند این باید باشد که چرا یک کشور و یک حکومت در این حد و اندازه دشمن دارد؟ ایا این نتیجه یک سیاست خارجی معیوب و احتمالا شکست خورده دارد؟ سیاست خارجی که بیش از آنکه متوجه روابط بین المللی باشد بر پایه ایدئولوژی جمهوری اسلامی بنا شده و از ترور در خارج از کشور و حمله به سفارت های کشورهای مختلف در داخل کشور همه را در کارنامه خود دارد.

و اما آیت الله معتقد است که باید در انتخابات شرکت کرد بخاطر حفظ نظام ، تامین ماندگاری آن و باقی ماندن کشور در حصار امنیت. بیایید و یکبار بحث در اینباره که باید در انتخابات شرکت که تنها راه دموکراسی است و همین طور تحریم انتخابات را همزمان کنار بگذاریم.
خامنه ای میگوید که ممکن است ( دقت کنید میگوید ممکن است ) "کسی بنده را قبول نداشته باشد. انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی و جمهوری اسلامی است" !!!!!  
خوب اولا کسی که کسی را قبول نداشته باشد اصولا رای هم به او نمیدهد.
ثانیا انتخاباتی که مال رهبری نیست اما شورای نگهبانی که او تعیین میکند میتواند نامزدهایی را رد صلاحیت کند ، صدا و سیمای تحت نظر مستقیم او میتواند گروهی را بایکوت کند و روزنامه کیهان به عنوان مثال میتواند جریان سازی کند و در نهایت سپاه و قوه قضاییه مخالفان را اصولا قبل از نامزد شدن به زندان بیندازد.
به گزارش خبرگزاریها خامنه ای در سخنرانی خود باردیگر از مجلس کنونی حمایت کرده و مجلس ششم را مورد انتقاد قرار میدهد که خوب میتوان ان را جانبداری از یک جریان وابسته به خود تفسیر کرد و در نهایت به طور مستقیم و برای شاید بار صدم به قضایای سال هشتاد و هشت اشاره میکند و رای دهندگان به میرحسین موسوی را به انقلابی گری و کودتا متهم میکند.
پس در واقع بیشتر شبیه یک شوخی است که کسی خامنه ای را قبول نداشته باشد و به خاطر نظام یا به خاطر ایران رای بدهد. اگر جانب انصاف را در تفسیر رعایت کرده باشم معنای این سخنرانی این است که شما رای میدهید به آن بخشی از نظام که مورد تایید خامنه ای است. حتی اگر دری به تخته ای بخورد و مسئولان خواب نما شوند یا به مصحلت نظام افرادی سرکار بیایند که مواضعی معتدل تر از اصولگرایان دارند. قطعا با روشهای دیگر راهشان سد خواهد شد و توسط رسانه های وابسته تخطئه خواهند شد و نیروهای سازمانی گروه مخالف راهی زندان خواهند شد.
همین دو شب پیش بود که هیلا صدیقی شاعر اصلاح طلب و عضو ستاد میرحسین موسوی در بازگشت به ایران در فرودگاه بازداشت شد. این تازه قبل از انتخابات است و معمولا یک موج دیگری از دستگیریها در آن سوی انتخابات نظام قرار دارد. باید دید که مردمی که در تصمیم گیری برای کشور و آینده شان راهی جز تن دادن به انتخاب بین بد و بدتر نمی بینند و عملا ناامیدانه و به بهانه حفظ تمامیت ارضی و امنیت کشور هم که شده سعی میکنند با انتخاب شخص بهتری نسبت به خیل عظیم نیروهای خودی نظام چه راهی را درپیش خواهند گرفت.



بل 

۱۳۹۴ دی ۱۳, یکشنبه

و خداوند انتقام میگیرد بخاطر شیخ نمر

شاید اگر اینهمه خبر و همهمه نمی شد و اگر احتمالا پای منافع جمهوری اسلامی وسط نبود؛ من هیچوقت از وجود عالمی شیعه به نام شیخ نمر که برای آزادی و دموکراسی در عربستان سعودی به صورت مسالمت آمیز مبارزه مدنی میکرده مطلع نمیشدم. به هرروی این شیخ وجود داشت و اعدامش کردند و اینطور که علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی از بارگاه ملکوتی مطلع شده است ، خداوند که سخت در آتش قهر و کینه میسوزد، درصدد انتقامی سخت از خاندان آل سعود است.

خوب البته خداوند که به صورت مستقیم معمولا وارد عمل نمیشود و البته هستند مومنین و مومناتی که به صورت خودجوش و لابد بر اثر نیروی ماوراء طبیعه (همان روح القدوس مسیحیت) یک آن به خود آمدند که چه نشستیم که آن مرد شایسته به ناحق خونش ریخته شد و این بر ما تکلیف است که به صورت خودجوش ساندیسی از سر کوچه خریده و در حمله ور شدن به سفارت عربستان و به آتش کشیدن آن سفارت کوشا باشیم. البته لازم به ذکر است که این مومنین و مومنات خوشبختانه کارنامه درخشانی در حمله به سفارات دول متعدد داشته و دارند که از جمله سفارت امریکا ، اسرائیل ، انگلیس و فرانسه و ... هر کدام برگ زرینی از رشادتها و دلاوران این عناصر خودجوش و خودخواسته و گاها خودسر ایران زمین است.

و البته باز هم چون بارگاه ملکوتی نمی توانند راسا در جهت انتقام از دولت غیراسلامی و منفور ( بیانیه سپاه پاسداران ) عربستان سعودی اقدام کنند ، سرداران سپاه این احساس مسئولیت را بر دوش خود احساس کرده و برای چندمین بار کشوری را در جهان تهدید می کنند که از این قیاس آل سعود به نسبت با ترکیه و اسرائیل که موجبات خشم خدوند هم هستند ، برابری میکنند. بدین سبب قرار است در آینده ای نه چندان دور انتقامی سخت گرفته شود که فروپاشی و سقوط آن رژیم را رقم خواهد زد. چه بهتر که تعدادی بمب ساخته دست داخل که به تازگی برای دفاع هم آزمایش شده بودند و اسباب تحریمهای تازه ای را نزدیک بود فراهم کنند و نیز جایی هم برای آنها در انبارهای مملو از بمب و موشک جمهوری اسلامی وجود ندارد ، به سوی آل سعود البته به صورت تدافعی پرتاب شده و انفجار آنها باعث یکسان شدنشان با خاک گردد.

نیک بر همگان روشن است که رژیم آل سعود که انتظار این خشم الهی را نداشته اند مثل ماست به آسمان چشم دوخته و برای نابودی خویش لحظه شماری کرده و چون انتظار چنین خشمی را از خداوند نداشته اند در شوک فرو رفته و فرصتی برای اقدام متقابل نمی یابند. و چه بهتر که  از این لحظه کشوری که با خاک یکسان است اصولا سفارتی هم لازم ندارد که"این همان 
چیزی است که باعث تسلی است"(صحبتهای خامنه ای در جمع طلاب ؛ سوم ژانویه 2015)

پ.ن : عزیزان پوشش دهنده خبری بی بی سی تقویم فارسی و میلادی را کلا یکی کردند و رفت !!!!!


خودجوشها ؛ پرجنب و جوشها

و خیابانی که احداث شد