۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه

زن ، احساس جنسی و دوچرخه های یواشکی

در ایران مشارکت سیاسی و اجتماعی به خصوص از سوی زنان معمولا محدود است به دوران انتخابات و بطور خاص برای انتخاب ریاست جمهوری. نمیخواهم بگویم که رای دادن کار خوبی است یا نیست. اما میخواهیم با هم بررسی کنیم که آیا در طول سالیان این انتخاب به بهتر شدن اوضاع کمک کرده است یا نه.

پرده اول : خیلی ها قبل از هر چیزی معمولا هر کسی آمار قبولی کنکور نزدیک به شصت درصدی دختران را نشان دهنده مشارکت و موفقیت اجتماعی دختران و زنان میدانند؛ نکته دقیقا همین جاست که اصولا دختران مسیر دیگری را برای مشارکت اجتماعی و رسیدن به یک موفقیت ندارند و در نتیجه بدون داشتن مشکل سربازی حجم زیادی از دختران وارد دانشگاههایی میشوند که قبلا برای جنسیت و حتی محل زندگی سهمیه تعیین کرده که خود تبعیض است. شاید اگر دانشگاههای مملکت استانداردهای بین المللی داشته باشند و اصولا به این میزان دانشگاه در کشور نروییده بود، آنگاه این مسئله نمود بیشتری هم پیدا میکرد. به هر روی این موفقیت دولت ها نیست و تلاش خود زنان است.

پرده دوم : جامعه ای داریم که بسیاری از مشاغل را صرفا زنانه میداند مانند منشی و خیلی از مشاغل را هم اصولا زنانه نمیداند. این مسئله کماکان حل نشده است و شاید فقط نمونه هایی خاص را بتوان پیدا کرد. بسیاری از همین مشاغل با نگاه جنسیت زده برای زنان در نظر گرفته شده و معیارهایی چون زیبایی ، خوش اندامی و خوش صدایی بر توانایی و دانش و تسلط برتری دارد. زن خواننده ممنوع است و نوازنده زن هم مشکلات خودش را دارد و غیره

پرده سوم : مسئله ورود #زنان به #استادیوم ها را که حتما یادتان هست که تازه با تلاشی هم که مثلا در حال انجام بود، عملا با یک فتوا از بین رفت و اصولا نیمی از جامعه از دیدن و لذت و هیجان ورزشهایی چون فوتبال؛ والیبال ، شنا و غیره محروم است. نکته مهم دیگر اینست که زن خودش نمیتواند هر ورزشی را هم به راحتی انجام دهد؛ لباس ورزشی زنان یکی از معضلات است و در ورزشهایی که لباس کمتر به کیفیت عملکرد ورزشکار می افزاید ، #حجاب اسلامی عملا دست ورزشکار زن ایرانی را بسته است. مورد آخر اینکه فعالان ورزشهایی مثل بدنسازی و بادی بیلدینگ هم که اخیرا کارشان به دستگیری و احضار کشیده شده است.

پرده چهارم : کلیپ #آسانسور را همه شما دیده اید، یک زن و شوهر که به اصطلاح الگوی زن و مرد پاک اسلامی هستند که در عادی ترین شرایط زندگی نگاه جنسیتی به همه چیز دارند ، مرد سوار آسانسوری که نهایتا در 20 ثانیه از طبقه اول تا طبقه پنجم میرود نمیشود که گرفتار شهوت نشود و زن هم صندلی جلوی تاکسی می نشیند که با آن وضع نه تحریک شود و نه تحریک کند ! و بعد این ها میخواهند به من و شما درس زندگی ، ایمان و انسانیت بدهند؛ انسانهایی که به جز آلتشان به چیز دیگری فکر نمیکنند، و اصولا خیلی کم پیش می آید یاد خدایشان هم مثلا بیفتند.

پرده پنجم : #دوچرخه و #دوچرخه_سواری یکی از ساده ترین و ابتدایی ترین وسایل و کاری است که به فردی کمک میکند که جابجا شود و در اثر این جابجایی که اتفاقا آلودگی به مراتب کمتری دارد و ترافیک کمتری ایجاد میکند ، به فرصتهای مشارکت اجتماعی برسد، ورزش محسوب میشود و یک فرد باید به شدت مریض باشد که زین دوچرخه را تحریک کننده بداند و فرم نشستن زن روی دوچرخه و تکان خوردن بدنی که قبلا با مانتو و شلوار و حتی چادر پوشیده است را تحریک کننده بداند. 

تمام اینها یک عنصر مشترک دارد و آن عقب راندن زنان است، زنی که در #فرمان_۱۶_ماده‌ای هم در نهایت کسی است که وظیفه زاییدن بچه را دارد و انجام کارهای خانه. خوب البته هستند کسانی چون #مسیح_علینژاد و #آزادیهای_یواشکی که به حال با عکس و ویدیو سعی میکنند این فشار را پس بزنند اما به نظر من عدم وجود حداقل یک سازمان و تشکیلات درست و حسابی و انجام کمپین های فراتر از فضای مجازی کمکی به حل قضیه نخواهد کرد و این فتوا که از سوی بالاترین نهاد دینی و قدرتمندترین کشوری صادر شده بعید است پس گرفته شود. باید منتظر برخوردهای نیروهای نظامی بود و یا ترک صحنه و دل بستن به انتخاباتی دیگر و مشارکتی یک روزه ! 

منبع عکس : صفحه اینستاگرام مسیح علینژاد
https://www.instagram.com/masih.alinejad/



۱۳۹۵ شهریور ۲۶, جمعه

خود سانسوری، دگر سانسوری و بدون سانسور

عدد قابل توجهی از جمعیت کشور همواره در طول مدت سی و هفت ، هشت سال گذشته زندگی دوگانه ای داشته و دارند و احتمالا خواهند داشت فرقی هم نمیکند که ساکن ایران بوده باشد و باشیم یا خارج از ایران. به قول مستر اسمیث معروف فیلم ماتریکس ، در یک زندگی ممکن است در جامعه ما فردی با احترام، گاها پرهیزگار و اهل نماز و روزه شاید و پایبند به ارزشهای مثلا اسلامی و غیره باشیم ، در حالیکه در زندگی دیگر ما میتوانیم فردی عیاش باشیم که تا خرخره عرق سگی میخورد با دوستان گل ( و سایر چیزهای موجود در بازار ) میکشد و مثلا دوست داریم حیوان داشته باشیم و البته منظورم به بدی یا خوبی هیچکدام از این دو زندگی نیست بلکه تفاوت و ماهیت آنهاست و ما بخودمان قبولاندیم که در هر سطحی که میتوانیم در هر دو گروه جای بگیریم تا هم از امتیازات اجتماعی، شغلی و رفاهی و ... بهره مند شویم که مسئول آن حکومت است و هم اینکه به هر حال در جمع دوستان و آشنایان هم خوشی بگذرانیم و هم از قافله عقب نمانیم.

در سایه همین سبک زندگی است که رسوایی اتفاق می افتد، یعنی جایی که تن میدهی به اینکه جای مرد سنگین و خانمی موقر را در اجتماع بازی کنی و بعد فلان رابطه جنسی ات برملا میشود یا مدرکی رو میشود که فلان مخدر را مصرف کردی، دقیقا قضیه بالعکس شده و چیزی میشود که ما اسمش را میگذاریم آبروی رفته؛ پدیده ای که فقط در جوامع سنتی و مذهبی است و در بسیاری از کشورها کسی اصولا ادعایی ندارد که مواد مخدر مصرف نمیکند یا الکل مینوشد یا اهل زن بازی است و ... و جامعه هم نیازی به دانستن مسائل شخصی کسی را ندارد.

قطعا من روانشناس نیستم که بخواهم آثار روانی این دوگانگی رفتاری-شخصیتی را توضیح دهم و تفسیر کنم اما یکی از ابتدایی ترین نتایج آن خود سانسوری است. اذعان کردن چیزهایی که باور نداریم و مطابقت دادن خود با ارزشهایی که سیستم القا کرده و شاید در نهاد خودمان کوچکترین اعتقادی را به آنها نداریم. کم پیش نیامده در فلان مصاحبه شغلی تحصیلی ته ریشی گذاشته باشیم یا چارقدی نینداخته باشیم و گره روسری را سفت تر نبسته باشیم، حدیث و آیه از بر نکرده باشیم و ... ! تا جایی که شعرمان را با معیارهای حکومت تطبیق میدهیم ، فیلممان را بر مبنای آرمان انقلاب میسازیم، و نتیجه آن میشود که بازیگر نقش زنان در تمام شئون زندگی با پنج کیلو لباس ظاهر میشود. من نمیدانم حافظ که حافظ قرآن گویا بوده هم شراب و یار و مستی از دهانش نمی افتاده و در تمام اشعارش بوده . مگر او از من و شما کمتر معتقد بوده ؟ 

ای کاش کار به همین جا ختم میشد ، هفته گذشته بدعتی دیگر از گروه موسیقی #چارتار سر زد در یک کنسرت خارج از کشوری که هر که میخواهد عکسی بگیرد با اعضای گروه باید #حجاب داشته باشد و هرکسی هم نداشت خود اعضای گروه ظاهرا یک لچکی خلاصه سر زنان میکردند! حتی تابناک هم به این مسئله اعتراض کرده و این را ناشی از اقدام اعضای گروه دانسته و نه اجبار مقامات ؛ البته جالب است که این عکس یادگاری اینقدر مهم و واجب بوده که این زنان چه اعتقاد داشته و نداشته زیر بار این حرف رفته اند و این خود ناشی از همان دوگانگی است و یکی از عللی که چرا اوضاع برای #زنان ایرانی بهتر نمیشود که خود بحثی است مفصل.

همه اینها به کنار ؛ اینهمه سانسور از بالا تا پایین مملکت شد، پرده پوشی ها شد و در لفافه گویی ها شد و خوب یک نشریه ای مثل #یالثارات که به نظرم ننگ روزنامه نگاری به حساب می آید یک مقاله مینویسد که می آید همه آن سانسورها را میشورد و می برد. قصه رابطه جنسی از قباد و شهرزاد و فرهاد (سومی خیلی تابلو بود ولی بقیه مطابق متن نوشته شده کمی تحقیق میخواست ) میبافد که بسیاری از کاربران فضای مجازی را یاد داستان سایتهای چون شهوانی می اندازد!کمترین اعتراض و بیشترین تطابق با وضع موجود تنها نتیجه این اتفاقات بود. چگونه میخواهیم در همچین وضعیتی تغییر ایجاد شود ؟

در چنین وضعی شما به کافه محل نیز پاسخگو میشوید !




 

۱۳۹۵ شهریور ۲۰, شنبه

بودن یا نبودن ، مسئله بی آبی است

به واقع ندیده ام و نشنیده ام و نخوانده ام که در تاریخ گذشته و زمان حاضر ملتی به غیر از ملت ما تا این حد به قول فرنگی ها یونیک و منحصر به فرد بوده باشد؛ در خیلی چیزها که شاید تبلور یک سری از آن چیزها را در بازی فوتبال ایران و قطر شاهد بودیم که البته موضوع این نوشته نیست. یکی از خصوصیات بارز ما ایرانی ها این است که فرهنگ ما از دیرباز یک فرهنگ منفعل ، واکنش مدار و به بیان ساده تر فرهنگ این نیز بگذرد بوده و هست و آنچه مهم است این است که در هر ناملایمتی به جای تلاش برای رسیدن به شرایط ایده آل و دلخواه، ما خود را با شرایط وقف داده و سعی کرده ایم که در هر صورت به قول خودمان حالمان را بکنیم که عمر بسی کوتاه است. شاید دوره های طولانی چند صد ساله حکومت های مختلف شاهنشاهی در ایران که بعضا اصولا ایرانی هم نبودند (چون عباسیان و آل بویه و غیره) علیرغم اینکه بسیاریشان بعد از یکی دو  شاه اول اصولا رو به افول و فساد میگذاشتند همین فرهنگ بی تفاوتی نسبت به سرنوشت بوده است. 

فرهنگ محافظه کاری و جانب احتیاط را رعایت کردن تبدیل به یک اصل شده و برخلاف سایر ملل که خود را نسبت به فرزندانشان و نسلهای آینده مسئول میدانند، ما اصولا به غیر از لذت جویی گاها ممنوع شده توسط حکومتها هیچ وظیفه ای که نسبت به فرزندانمان نداریم که هیچ و اصولا با ندانم کاری ها و بی تفاوتی هایمان سرنوشت خود و فرزندانمان را به کل تغییر میدهیم ، مسیری که همیشه ختم به خیر نمیشود و بعضا نه عاقبت خوشی دارد و نه قابل جبران خواهد بود.

ما ایرانیان از دردهایمان جک میسازیم و میخندیم که تلخی را مجازا به شیرینی لحظه ای تبدیل کنیم. ما برای آخرین شاه و نخست وزیران جک ساختیم ، برای انقلاب جک ساختیم ، برای جنگ و صدام ، برای اعدام ، برای بی پولی، احمدی نژاد ، خامنه ای و جنتی و شورای نگهبان و همه همه اسباب خنده ، جک ، اس ام اس ، تلگرام و فیسبوک و ... همه برای خنده ماست . ما حتی به بی آبی هم میخندیم ، که طرف در برنامه دور همی مهران مدیری روی صحنه میرود و جمله ای برای آب میسازد که اگر آب نباشد میمیرم و بعد از خنده ریسه میرود. نه اینکه این امتیازی برای مهران مدیری باشد که برنامه ای طنز ساخته برای همین مسئله آب. آبی که طبق حتی گزارش های دولتی و حکومتی نیز در حال کشیدن نفسهای آخر است. آبی که سر نبودنش بین این ده و آن ده درگیری شده و تعدادی کشته داده ، تعداد زیادی از روستاهای ایران خالی از سکنه شده اند. این آب که قرار است نقش مهمی اتفاقا در خاورمیانه بازی کند و البته بعضی کشورها مثل ترکیه و اسرائیل از اهمیتش باخبر هستند و حتی تحرکات نظامی اخیرشان هم نشان دهنده این است که نمیخواهند منابع آبی را از دست بدهند. 

آنچه در مورد فقط همین یک قلم آب اتفاق افتاده که تبلور آنرا در مورد دریاچه ارومیه شاهد هستیم و حتی لئوناردو دی کاپریو هم به این مسئله اهمیت میدهد و نگران است و ما ساکنان این آب و خاک حتی در این مورد هم بیشتر به دیکاپریو توجه داریم تا به مرکز توجه او ... اقتدار نظامی و نفوذ منطقه ای هیچ است اگر ملتی نتواند آب مورد نیاز خودش را تهیه کند، اگر نتواند کشاورزی کند، اگر نتواند دامپروری کند. مملکت را از پای بست ویران کرده اند و ما هنوز خنده بر لب داریم. در حالی که ملل دیگر برای به دست آوردن حق و حقوق شان و هدایت درست و مدیریت مملکت شان به پا خاسته بودند و جنگیدند و خونها دادند تا اصولا چیزی باشد که به فرزندانشان برسد و فرزندانشان را آموختند که قدر آنچه که دارند بدانند. چیزهایی که از دست داده ایم با اتکا به فرهنگ و تاریخ چندهزار ساله نه مرمت میشوند و نه بازیافت ، یونان و مصر و چین هم مثل ما کشورهایی تاریخی بوده و هستند ، اما تفاوتشان در دنیای امروز به عملکرد مردم و حکومت و تلاششان بازمیگردد نه به تاریخشان. نمیدانم که بیدار خواهیم شد یا ....