۱۳۹۶ خرداد ۳۱, چهارشنبه

چطور ما کره شمالی، سوریه و ونزوئلا شدیم

در 39 سال گذشته نظام جمهوری اسلامی از مراسم #انتخابات به عنوان ابزاری خوب برای مشروعیت بخشیدن به خود و در اصطلاح دینی به عنوان نوعی بیعت با خلیفه استفاده کرده است. چیدمان این انتخاب طوری بوده که تنها کسانی که مورد تایید خود این نظام بوده اند صلاحیت حضور در یک رقابت بسته را داشته اند که البته به طرز جالبی هر کدام از این ها بعد از پایان دوران ریاست جمهوری و بعضا مناصب دیگر مورد غضب شخص اول نظام قرار گرفته اند.

جدای از کارمندان دولتی و افرادی که مجبور به رای دادن هستند همواره اختلاف بزرگی پیرامون رای دادن به چهره مردمی تر یا گزینه بد و چهره حکومتی یا بدتر وجود داشته است. این اختلاف در دهه هفتاد به انتخاب #خاتمی و قدرت گرفتن #اصلاحطلبان انجامید ، اما تجربه هشت سال نشان داد که اصلاحات نیز فرق چندانی نداشته و فقط فضا کمی لطیف تر شده است. نکته مهم این است که تا قبل از ماجراهای بعد از انتخابات سال 88 ، گروه رای دهنده خصوصا آنها که در صف اصلاح طلبان قرار داشتند ، به اصطلاح سعی میکردند که با روشهای دموکراتیک ( در یک سیستم بسته ) نظام را وادار به تغییر رفتار کنند.

کوتاه سخن آنکه نتیجه این رای دادن بی چون و چرا و بدون #مطالبه ، نه تنها در طول این سالیان تغییری در رفتار حکومت ایجاد نکرد؛ بلکه اصلاحطلبان نیز به تدریج از مواضع خود پایین آمدند و به اعتدال رسیدند و در نهایت به سمت جناح راست متمایل می شوند و دقیقا هر آنچه رهبر نظام میگوید را #تکرار و هر آنچه #سپاه پاسداران میکند را تایید میکنند.

نکته خطرناک اینجاست که این ماجراجویی های لفظی که فعلا به #موشک پرانی انجامیده است تنها نوک بیرون زده از آب کوه یخ بزرگ است. برخلاف ادعای رای دهندگان عمدتا #بنفش طرفدار #روحانی ما چند سالی هست که در وضعیت ونزوئلایی به سر میبریم که در ماههای اخیر به تعطیلی کارخانه ها، اعتراضات کارگرهای بی حقوق، ریزش ساختمان #پلاسکو ، ورشکستگی موسسات مالی چون #کاسپین و #ثامن و زد و خوردهای نیروهای امنیتی با مردمی که پول هایشان به باد رفته بوده ایم.

در فاز دوم فعلا وارد مرحله کره شمالی شدن ، شده ایم جایی که از حضور نیروهای سپاه قدس در سوریه تحت عنوان #مدافع_حرم (مدافع اسد) به عنوان به اصطلاح حافظان #امنیت  احساس رضایت به مردم دست می دهد و دقیقا مانند تصاویر تلویزیون کره شمالی از پرتاب شش موشک که مثلا به سمت داعش شلیک شده و معلوم هم نیست به کجا خورده اند ملتی به هیجان می آیند. اکنون نظام جمهوری اسلامی لایه ای ضخیم از خاک را بر روی جنایات و دزدی های 39 ساله خود کشیده و امتی را با خود به جنگی بی پایان کشانده است. شروع این جنگ همین پرتاب موشک بود. و وقتی متوجه خواهیم شد که جواب موشکهای شلیک شده را دریافت کنیم ، زمانی که نفرت پراکنی های حکومتی سرباز کند و هرکس برای احقاق حقش دست به اسلحه ببرد. زمانی که شکم گرسنه دین و ایمان و گلوله نشناسد و بانک را به آتش بکشد. اینجاست که ما وارد فاز سوریه ای شدن خواهیم شد در زمانی نه چندان دور البته !

خاورمیانه جدیدی در حال شکل گرفتن است 
من گمان میکنم انقلاب کردن و تغییر حکومت از رای دادن به چنین رژیمی ، کم هزینه تر بود

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱, جمعه

انتخوابات و رد صلاحیت احمدی نژاد

نکته اولی که ذهن تقریبا هر کسی را که رخدادهای سیاسی را مد نظر دارد ؛ به خود مشغول می کند این است که چرا تقریبا تمامی روسای جمهور و در مرحله بعد مقامات کشوری که نامی از خود بر سر زبانها می اندازند بعد از دوره ریاست شان به هر شکل ممکن و به نحوی از انحاء یا ممنوع التصویر می شوند ، یا در #حصر خانگی گرفتار می شوند ، یا #ردصلاحیت شده و به هر حال از چشم رهبری نظام و دستگاههای زیربط چون قوه قضاییه ، شورای نگهبان و صدا وسیما و ... می افتند!

راجع به خود این مسئله البته میتوان ساعتها بحث کرد و صدها صفحه مقاله نوشت اما به طور کوتاه و موجز میتوانم به این نکته اشاره کنم که نهاد ریاست و به خصوص ریاست جمهوری چنان جذاب است و چنان قابلیت این را دارد که به هرحال از کانالهای ممکن حداکثر استفاده از رانت و اختلاس و منفعت اقتصادی را به صورت قانونی به جیب زد که تقریبا هیچ کدام از روسای جمهوری سابق ایران دلشان نمی آید که دوباره شانس خودشان را برای همچین فرصتی امتحان نکنند ( البته به بهانه خدمت به مردم ) .

از سوی دیگر خوب نیم نگاهی هم به این مسئله دارند که تنها نهادی که ممکن است به خاطر محبوبیت عمومی بتواند با رهبری نظام در بیفتد ولو در حد لفاظی و شاید در فردای مرگ خامنه ای شانسی بزرگتر برای تصاحب قدرت اجرایی و اداره مملکت را به دست بگیرند ( نمونه هایی چون #اردوغان #صدام #اسد و ..) سبب می شود که تقریبا هیچ رئیس جمهوری سابقی در ایران بعد از دوران ریاست ، به دنبال کارهای مطالعاتی و یا حداقل حزبی ، کارهای خیریه ای و هزار و یک برنامه دیگری که معمولا روسای جمهوری و نخست وزیران کشورهای دیگر دنیا میکنند نروند.

اما #احمدی_نژاد :

کلا احمدی نژاد برای خامنه ای فقط هزینه داشته است. هزینه اش به هم زدن رفاقت چندین و چند ساله اش با یار غارش #هاشمی بوده و #حصر #موسوی و #کروبی ، نخست وزیر خود خامنه ای و رئیس مجلس سابق. هزینه اش آن جنایاتی بود که در سال 88 بر مردم معترض رفت ( و البته کلا تاریخ جمهوری اسلامی با جنایت گره خورده است ) و هزینه اش قهر یازده روزه و رودررویی نسبتا عملی بود و حضور او در این دوره و فعالیت های انتخاباتی اش #خامنه ای را بر آن داشت که به احمدی نژاد در جلسه خصوصی و بعدها از #پشت_بلندگو بگوید که نیا که مثلا دوقطبی نشود #انتخوابات!

و احمدی نژاد هم با زرنگی بقایی را انداخت جلو که به وزرات کشور راهش دهند و بعد خودش ثبت نام کرد و بهانه آورد که رهبر گفته فضا #دوقطبی نشود و من و بقایی آمدیم که سه قطبی شود و راست هم میگفت. و البته آمدنش باز هم هزینه سیاسی روی دست خامنه ای گذاشت و البته خامنه ای انتخاب کرد که #ردصلاحیت هزینه کمتری برای او خواهد داشت ؛ چرا که اولا گروهی را که با سیرک 1600 نفره ثبت نامی ها به این باور رسانده بودند که #شورای_نگهبان چیز خوبی است ، قانع کرده بودند که به هر حال این نهاد خوب است و نمی شود این همه کاندیدا داشت. دوم اینکه #اصلاحطلبان هم کی کبکشان خروس میخواند از این ردصلاحیت و به اصطلاح انتقام سختی گرفته اند ( ویادشان رفته که همیشه به همین شورای نگهبان معترض بودند ) و اصولا این رد صلاحیت شده بود جزیی از مطالباتشان !!!!

اما نکته مهم تر در مورد رد صلاحیت #احمدی_نژاد این است که در واقع خامنه ای نگران سبد رای او بود. قطعا به دلیل سه قطبی شدن فضا رای ها شکسته میشد ، اما اگر مثلا رای احمدی نژاد بین هفت هشت نفر به یکباره به یکی و دو میلیون نفر می رسید اثبات تقلب در #انتخوابات سال 88 خیلی ساده تر میشد و شاید در دورافتاده ترین روستاها این تفاوت فاحش 24.5 میلیون رای و یکی و دو میلیون تبدیل به چالشی بزرگ برای مشروعیت خود خامنه ای تبدیل می شد



۱۳۹۵ دی ۲۰, دوشنبه

پایان عالیجناب سرخپوش

مرگ نسبتا ناگهانی علی اکبر هاشمی رفسنجانی در سن هشتاد و دو سالگی فضای اجتماعی ایران و البته سیاسی را ملتهب کرده و در بهتی عمیق به تعبیری فرو برده است. بسیاری آینده ایران پس از او را ترسناک توصیف میکنند و عده دیگری هم ناراضی اند که فردی مثل او بدون محاکمه در یک دادگاه عادلانه دار فانی را وداع گفته است. فکر میکنم صحبتها و اظهار نظرهای فراوانی شده و من فقط به ذکر چند نکته بسنده میکنم :

یک- #هاشمی_رفسنجانی دست کم دو بُعد دارد یکی آن بود و هست که مردم میدیدند و میگفتند و یکی دیگر آن بود که خودش دوست میداشت . نزدیکانش او را آیت الله صدا میزدند و جناح مقابل و آگاهان به مسائل او را شیخ و حجت الاسلام خطاب میکردند. او خودش را سردارسازندگی مینامید در حالیکه دیگران در بهترین حالت لقب عالیجناب سرخپوش را در قضیه قتل های زنجیره ای به وی داده بودند. اکبرشاه و کوسه از دیگر لقب های او بودند که اولی حکایت از ثروت او و دومی با ایهام هم به چهره اش و هم به روش سیاسی او برمیگشت.

دو- مسئله توازن قوا که البته برای من بیشتر جنبه طنز دارد (به دلایل مختلف) به هم خواهد خورد. جریان موسوم به اصلاحات که پدرهای معنوی فراوانی از جمله خوئینی ها را داشته ؛ یک وزنه سنگین در سیاست را از دست داده است. موسوی و کروبی را در حصر دارد. خاتمی که کلا ممنوع است و عارف هم که اصولا با سکوت سنگین قبرستانی اش کاری از پیش نخواهد برد و عملا فضای مثلا لطیف شده از بین خواهد رفت و اگر روحانی هم به ترتیبی یا حذف شود یا به سمت اصولگرایی متمایل شود ؛ میتوان گفت که پرونده اصلاحات بسته شد. البته اصلاحطلبان کاملا این پتانسیل را دارند که مثلا مصباح یزدی را به عنوان پدر معنوی برگزینند و به مسیر زیگزاگی خویش ادامه دهند.

سه- سید علی خامنه ای که همواره در کلام و در عمل مانع تضعیف نهادهایی مانند سپاه و بسیج و شورای نگهبان شده است ؛ عملا حریف قدری را برای به چالش کشیدن سیاستهایش ندارد و با حذف روحانی از جریان انتخابات به راحتی میتواند کشور را در مسیر تقابل کامل با غرب ، عربستان و اسرائیل ببرد. به هر حال هاشمی در میان رهبران جهان عرب نفوذی قابل انکار داشت و البته هاشمی یکی از تئوریسین های ارتباط مجدد با آمریکا نیز بود. به هر حال در مقام مقایسه رهبر کره شمالی چندگام از رهبر جمهوری اسلامی جلوتر است و به تهدید شماره یک علیه ایالات متحده و متحدانش در شرق آسیا و شبه جزیره کره تبدیل شده است.

چهار- هاشمی یکی از بنیانگذاران جمهوری اسلامی بوده که در تمام جریانات در بالاترین سطوح از شورای انقلاب اسلامی تا همه کاره بودن در جنگ ؛ از قضیه #منتظری تا داستان همین آقای خامنه ای ، از مجلس شورای اسلامی تا ریاست جمهوری و از خبرگان و مصلحت نظام بوده و طبیعی است که مسئول مستقیم و غیر مستقیم بسیاری از اتفاقات ؛ از جمله جام زهر معروف ، قتل دگراندیشان و فعالان سیاسی در ایران و خارج از کشور و ... بوده و هست و شاید تنها نکته مثبتی که بعضی از آن برای تطهیر کامل هاشمی استفاده میکنند ، زاویه گرفتن هاشمی با خامنه ای و چرخش به سمت مردم در جریان انتخابات سال 88 بود که به نظر شخصی من این بیشتر به تضاد منافع او با فردی چون محمود احمدی نژاد برمیگشت تا دلسوزی برای مردم ، درست ده سال همین هاشمی دانشجویان و معترضان جریان کوی دانشگاه را #الوات خواند که شاید اولین و آخرین بار در اردوگاه اصولگرایان نبوده و گوسفند و خس و خاشاک را نیز در کارنامه دارند.

پنج- غم بزرگی نخواهد بود از دست دادن هاشمی؛ جمهوری اسلامی در مجموعه اش این مسیر را آمده و مملکت را به این وضعیت رسانده است و با هاشمی یا بدون او این نظام روزهای تاریک تری را برای ایران از پیش رغم زده است. من برای آرش صادقی ها ناراحت هستم و کمبود آنها را جبران ناپذیر میدانم. البته برایم قابل درک است که آن مجموعه داخلی و خارجی که در سمت هاشمی نشین #سفره_انقلاب سهمی داشته اند امروز نگران منافع افتاده اند و عزادار هستند که به هر حال #استوانه نظام را از دست داده اند ، اما اوضاع برای خانواده های داغ دیده دهه شصت و مقتولان قتلهای زنجیره ای دهه هفتاد اوضاع طور دیگری است. ملت ما خوشبختی خودش را حدود چهل سال پیش با این مصیبت عوض کرده است. ایرانی بهتر است به حال خودش غصه بخورد تا ماتم برای هاشمی و آینده ای نامعلوم!