۱۳۹۵ مرداد ۲۱, پنجشنبه

منتظری و اصلاح طلبان


اول اینکه ظاهرا در تاریخ جمهوری اسلامی حدودا هر ده سال یک مسئله بزرگ اتفاق می افتد که ناشی از حوادث دو سه سال گذشته اش است ، از کشتار67 و ماجرای حسینعلی منتظری تا قتلهای زنجیره ای و کوی دانشگاه و بعد هم حوادث سال 88. ظاهرا هر بار که نسلی عوض میشود ، نظام هم لاجرم یک پوست اندازی میکند و یک سری تسویه حسابها انجام میشود تا به هر حال برخی مسائل هم فراموش شود به این ترتیب و هم نسلی مطابق آنچه نظام میخواهد تربیت شود.

اما اینکه چه جنایتی در سال 67 اتفاق افتاده یک طرف، اینکه لااقل در همین نظام شخصی چون #منتظری که میتوانست سالها بعد از خمینی بر مسند رهبری بنشیند ( شاید ) ولی به هر حال شاید اعتقاداتش باعث شد و البته نزدیکی آن اعتقادات به عمل که هم برود و ببیند که بر آن زندانی ها چه میگذرد و پیگیر باشد و به خاطر مقام و قدرت ، سکوت اختیار نکرد، طرف دیگر. نکته و سوال قضیه اینجاست که آن جوانانی که سال 88 در خیابانها راه میرفتند و تبلیغ دوران طلایی امام را میکردند برای رای جمع آوری کردن برای #میرحسین_موسوی که اخیرا #دوهزارروز شده بود که در حصر خانگی است به اتفاق همسرش و البته مهدی کروبی ؛ این جوانک ها اصولا چه چیزی را در دوران امام این قدر طلایی یافته بوده بودند ؟ کم نبودند از اینان که کتک خوردند و باتوم ، اشک آور را چشیدند، دستگیر شدند ، زندان رفتند و حتی عده ای کشته شدند. حتی بعدها با حمایت شخص منتظری به او لقب معنوی جنبش سبز را دادند. اما واقعا آیا رهبران همان جنبش همچون نسبتی با او داشتند. 

بگذارید مثالی بزنم و راه دوری هم نمی روم. همین هفته گذشته نزدیک به بیست یا به گفته ای چهل تن از هموطنان کرد سنی مذهب به صورت دسته جمعی در رجایی شهر #اعدام شدند. نه آقایان موسوی و کروبی و نه وبسایت کلمه ، نه محمد خاتمی ، نه سید حسن خمینی یا هاشمی رفسنجانی یا هر کدام که شما اصلاح طلب و معتدل مینامید این کشتار را با آن وضع محاکمه محکوم نکردند. دولت روحانی حتی پیش رفته و این اعدام را توجیه و کاملا درست اعلام کرد. تازه این زمان مدرن است و آن زمان جنگ بود ، خفقان سیاسی بود، گردش اطلاعات نبود، اینترنت نبود و به غیر از منتظری تقریبا هیچکسی به آن همه کشتار نه تنها معترض نبود بلکه اینان همان هایی بودند که اسباب کناره گیری آیت الله منتظری را فراهم آوردند. برای شرح کل داستان باید چند جلد کتاب نوشت اما من چند نمونه را فقط ذکر میکنم و بقیه اش را می سپارم به شما مخاطب گرامی.

یکی از افرادی که در دستگاه قضایی و سازمان زندانهای نظام کنونی معروف بود به جنایتکار اسدالله لاجوردی است. در لینک بی بی سی فارسی در گزارشی نسبتا مفصل توضیح میدهد که او توسط ناطق نوری و بهشتی به خمینی معرفی میشوند برای برخورد شدید ( اشدا مع الکفار ) با زندانیان عقیدتی بخصوص مجاهدین یا منافقین و چپ ها و غیره. خمینی در نهایت او را کنار میگذارد اما او و همینطور احمد خمینی پسرش خیلی هم با این کار موافق نبوده اند و چندین بار علیرغم اعتراض ها از جمله از طرف حسینعلی منتظری و پیگیری های ظاهرا انصاری نجف آبادی (ناصری) این قضیه ناکام میماند ( آقای موسوی تبریزی می گوید: "مرحوم احمد آقا آمد به منزل ما که دیوار به دیوار خانه ایشان بود و گفت که نظر امام این است که آقای لاجوردی ابقا شود". ) تا در نهایت سال شصت و سه او را عزل میکنند. در سال هفتاد و هفت لاجوردی توسط دو تن از اعضای مجاهدین در حجره اش ترور میشود و مهدی کروبی از شرکت کنندگان در مراسم اوست. 

#مهدی_کروبی یک کار جالب دیگر هم کرده است او به همراه امام جمارانی و سید حمید روحانی نامه شدید اللحنی به منتظری نوشتند و تنها سی و پنج روز بعد منتظری کناره گیری کرد. البته این حمید روحانی بعدها به خود کروبی هم نامه نوشت! تا اینجا معلوم میشود که کروبی از داستان کشتارها خبر داشته و واکنش هم نشان داده حداقل بخاطر وفاداریش به خمینی. اما
حذف عکس های منتظری از ادارات به دستور کتبی میرحسین موسوی،نخست وزیر وقت صورت گرفت. احمد خمینی کتابی به نام رنجنامه منتشر کرد و ری شهری لیست امید هم کتابی دیگری منتشر کردند و هر دو به شدت منتظری را نقد کردند، دیوارهای اطراف بیت منتظری تخریب شد ( احتمالا به دستور دولت وقت ) و رساله ها جمع آوری و برای شاگردان و هوادارانش مزاحمت هایی ایجاد شد. حدودا یک دهه بعد بیت منتظری به دستور خامنه ای و با یورش نیروهای سپاه و البته حکم دادگاه روحانیت با دادستانی ریشهری پلمب و ایشان به حصر رفتند تا سال 81. حتی سایت بی بی سی در یک تحلیل کوتاه از قول میرحسین موسوی روایت میکند که هیئت دولت از این موضوع آگاه بوده و هرچند مخالف آن که البته لااقل خامنه ای که بعدها کاملا تایید میکند و سایر وزرا منجمله نخست وزیر اعتراض خاصی هم نمیکنند به آن اعدام ها همان گونه که امروز هم صدایی از آنها به گوش نمیرسد. 

شاید برای درک بهتر کل اوضاع و آنچه به وقوع پیوست یکی از بهترین افراد ایرج مصداقی و البته تحلیل طولانی تری هم هست در مورد اینکه آخر و عاقبت تقابل احمد خمینی و حسینعلی منتظری که به حذف منتظری از رهبری می انجامد، در نهایت به نفع حاج احمد آقا تمام نشده و به قیمت جانش میشود، مسئله ای که نوه خمینی هم با تایید افشاگری های عمادالدین باقی بر آن صحه میگذارد.

همانطور که تاریخ نشان داده اساس این حکومت بر مبنای حذف مخالفین خصوصا از نوع فیزیکی هست و امروز هم شاهدیم که در شکلهای مختلف اعم از #اعدام، #حصرخانگی و ترور ادامه دارد. و من هنوز تعجب میکنم که چطور آدم میتواند اصولا برود پای صندوق رای و به این افراد رای دهد آنهم با رضایت کامل و به امید اینکه مثلا یکی شان بشود رییس مجلس یا نماینده یا وزیر و یا مجلس خبرگان که آن یکی نشود. شگفتا !






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر