مقاله ای امروز در بخش ناظران بی بی سی فارسی دیدم که به واقع انگشت به دهان ماندم ؛ مقاله ای با عنوان چگونه سپاه پاسداران با روندهای دموکراتیک همراه میشود؟ نویسنده این مقاله علی حاجی قاسمی است که آنطور که من فهمیدم ایشان مدیر دپارتمان علوم سیاسی و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه سودرتورن سوئد که در مقاله نیز ذکر شده است. البته عنوان طولانی تری است ولی ما مبنای خود را مقاله بی بی سی فارسی قرار میدهیم.
خوب در وهله اول چه کسی شایسته تر از ایشان که در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی مقالاتی نیز بنویسند، چه بسا جایگاه علمی ایشان این اجازه را به ایشان داده و قاعدتا اطمینان به ایشان بسیار آسانتر است از کسی چون من. نکته اینجاست که تز دکترای ایشان و دایره تحقیقات ایشان مربوط به وضعیت رفاه اجتماعی در سوئد و نه ایران میشود که در سایت دانشگاه قابل مطالعه است . بحث تبعیض و همینطور ادغام در جامعه اروپایی سوئد که به درستی از مشکلات به چشم نیامده اروپای شمالی و اسکاندیناوی است بخش دیگری از تحقیقات و مطالعات ایشان را شامل میشود. حتی عقبه روزنامه نگاری ایشان هم به نظر نمی آید کمکی باشد برای نوشتن مقاله ای در مورد روند دموکراتیک سپاه پاسداران.
کسانی که تبحر بهتری از من در مقاله نویسی دارند (بنده تبحر خاصی ندارم) میدانند که نوشته یک مقاله بخصوص بسته به موقعیت زمانی و مکانی آن موضوع ، آن هم در ادبیات اروپا آدابی خاص دارد. این که شما اجازه نوشتن مقاله ای به واسطه شغل و مقام داشته باشید یک طرف، این که آن مقاله در خود باید آدابی داشته باشد سوی دیگر است. شخصی مثل من حتی اگر چندین مدرک لیسانس یا بیشتر در فلان رشته مهندسی داشته باشم؛ قادر نخواهم بود که مقاله ای بنویسم در مورد فواید فلان دارو. در این صورت بنده باید مطالعه ای داشته باشم در این زمینه و مقالاتی از پیش منتشر شده که در این مورد خاص باید حاوی حقایق و مدارک باشد. کاری که من دست کم در یکی از نوشته های این وبلاگ در مورد شرکت کیسون انجام داده ام البته بسیار ناشیانه.
مقاله چه علمی و چه غیر علمی باید بر اساس حقایق و مدارک تنظیم شود؛ انشا یا نوشتن داستان کوتاه خلاقیت میخواهد، آنالیز و تفسیر تسلط علمی میخواهد اما مقاله یا آرتیکل تماما بر مبنای حقایق است و کسی که این کار را انجام ندهد یا مرتکب اشتباه بزرگی شده و یا اینکه ژانر را تغییر داده است. در مقاله شما بعد از مقدمه در هر پاراگراف ادعایی را مطرح میکنید و سپس آن را اثبات میکنید. مقاله فوق الذکر اصولا چنین کاری نکرده است. با یک مقدمه که بیشتر قیاس مع الفارق است تا مطرح کننده موضوع و بحران مورد بحث بالاخره نویسنده به این نتیجه میرسد که ایران مثل هیچ کشوری نیست و قضیه نیروهای نظامی در ایران با برمه و عراق و امریکای جنوبی غیره اصلا یکی نیست. خوب اگر نیست چرا مطرح شد؟ در ثانی نیروی نظامی هر کشوری ارتش آن است نه سپاه پاسداران. قیاس دوم مقایسه نیروهای نظامی قبل و بعد از انقلاب است که باز هم اشتباه است. سپاه در همه جا هست اصلا نیروی نظامی نیست، یک دستگاه عریض و طویل سیاسی-نظامی-اقتصادی است.
نویسنده در مقاله خود عقب نشینی سپاه پاسداران از برنامه هسته ای را اقدامی آگاهانه و خنثی کننده خطرات توصیف کرده در حالی که سپاه، و سایر نهادها چاره ای نداشته اند و مذاکرات هم خیلی وقت پیش محرمانه از طریق رهبر پیگیری شده بود در زمان احمدی نژاد که اتفاقا سپاهی بود. اما شاهکار نویسنده برمیگردد به حوادث سال هشتاد و هشت: "حتی اعتراضات گسترده و ناامنیهایی که پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۸۸ رخ داد سپاه را به سمت ایجاد محدودیت در روند دموکراتیک سوق نداد.". یعنی مردم ناامنی کردند؟؟؟؟ یعنی سپاه حق داشت آنطور برخورد کند؟ زندانها، کشتارها ، شکنجه ها و فرارها حق مردم بود و همه هم دموکراتیک ؟ به نظر می آید شاید دموکراسی در سوئد طور دیگری تعریف میشود.
چه کسی به نهادی که مسئولانش منصوب میشوند و نه انتخاب ، نهادی که تمامی قدرت اقتصادی را در دست دارد؛ بعد از برجام موشک به هوا میفرستد ، سرمایه های مملکت را در سوریه و لبنان خرج میکند، سدسازی بی رویه میکند ؛ انتخابات را اصولا مهندسی میکند؛ لابی کننده های خودش را زندانی میکند، قدرت زندانی کردن دارد ، نیروی اطلاعاتی موازی دولت دارد؛
مردم را در خیابانها کتک میزند، بسیج به عنوان زیر شاخه ای از این سازمان هم سرکوب میکند؛ هم منکرات است، طبق قانون جدید کلی امکانات شغلی و مالی و مسکن و غیره در اختیارشان است در حالی که بازنشستگان مملکت حقوق ندارند ، معلمان حقوق ندارند ، کارگر و کارمند حقوقشان عقب افتاده و همین طور لیست بلند بالایی از نقض حقوق شهروندی ، نقض حقوق انسانی و نقض آزادی که به معنای دیکتاتوری است؛ چه کسی به خودش اجازه میدهد به این روند بگوید دموکراتیک؟
"با نگاهی واقعی به عمکرد نهادهای کنترل کننده جامعه در می یابیم که صرفنظر از سخت گیریهای مقطعی، روند کلی در طی دو دهه اخیر به سمت کاهش فشارهای اجتماعی و فرهنگی علیه شهروندان بویژه زنان و جوانان بوده است." این عین متن است؛ آیا واقعا شما چنین کاهش فشاری را شاهد بوده اید؟ آیا همین روزهای گذشته عنکبوت دو نرفت و کلی فعال در زمینه مدلینگ را دستگیر کرد. آیا فعالین رسانه ای همین یک هفته اخیر بازداشت و بازجویی نشدند ؟ همین گشت نامحسوس علاوه بر انواع گشت ها دایر نشد؟
مقاله با همین فضای رمانتیک و با تحریف واقعیت سعی میکند در ادامه به خواننده بقبولاند که احتمال دارد اگر فلان گروه در سپاه پاسداران قدرت را در دست بگیرند آنها نیز سعی خواهند کرد که با قشر متوسط کنار آمده و از سوی دیگر اقتدار ایران در منطقه را متضمن شوند. نکته اول اینکه اقتدار نه با موشک بدست می آید نه با خرابکاری در کشورهای همسایه که این خطری است بالقوه در آینده. مردم عراق و سوریه فراموش نخواهند کرد. دو اصولا پاسداران آمده است که در بخش اقتصادی قدرت بلامنازع شود و بقیه هم تبدیل به کارگر و کارمندش. قصد رقابت ندارد که بخواهد تولید کند یا کمک کند ، خود مسئولین نظام سپاه را مخل میدانند و خود احمدی نژاد لقب برادران قاچاقچی به این نهاد داد.
من قطعا سواد یک استاد و پروفسور و رییس دپارتمان دانشگاه سوئد را ندارم ، اما قطعا نابینا و ناشنوا نیستم و حافظه ی من تا بدین لحظه زایل نشده است. این نوع از مقالات و اخبار جهت دار برای رسانه ای که ادعای بی طرفی میکند در چند ماه گذشته شدت گرفته و اگر بخواهم از منطق خارج شوم این طرز برخورد ضد غربی و نیمه چپ گرایانه خامنه ای هیچ فرقی با این اظهارنظرهای ورژن علیزاده و این نوع مقالات که آسمان و ریسمان را به هم بافت و نظریه ای داد که بله اینها تا صد سال آینده بالاخره با مردم کنار خواهند آمد به نظرم کاملا ما را به آدرس اشتباهی میبرد.
نظام جمهوری اسلامی همه عرصه ها را جنگ میبیند، از جنگ فیزیکی در سوریه و عراق و غیره تا فضای مجازی از تلگرام و اینستاگرام و توئیتر تا پوشش مردم تا زبان انگلیسی و برند و ساعت خواب و بیداری. بهایی را دشمن میبیند، نوکیش مسیحی دشمن است، خبرنگاری جرم است مگر اینکه مجیز نظام را بگوید، اعتراض مدنی و صنفی جرم است. تحقیر مردم جرم نیست. تجاوز و کتک زدن دانش آموز جرم نیست. این نظام کار را از حد گذرانده. این پیروزی اصلاح طلبان به اضافه اصولگرایان معتدل را به حساب انتخابات دموکراتیک نگذاریم. امیدوارم که بی بی سی و سایر رسانه هایی که مقالات وزین آنطرف را منتشر میکنند، دست نوشته های یک جوان ایرانی را نیز منتشر کنند؛ وگرنه که همان دایره خودی هاست و غیر خودی ها
خوب در وهله اول چه کسی شایسته تر از ایشان که در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی مقالاتی نیز بنویسند، چه بسا جایگاه علمی ایشان این اجازه را به ایشان داده و قاعدتا اطمینان به ایشان بسیار آسانتر است از کسی چون من. نکته اینجاست که تز دکترای ایشان و دایره تحقیقات ایشان مربوط به وضعیت رفاه اجتماعی در سوئد و نه ایران میشود که در سایت دانشگاه قابل مطالعه است . بحث تبعیض و همینطور ادغام در جامعه اروپایی سوئد که به درستی از مشکلات به چشم نیامده اروپای شمالی و اسکاندیناوی است بخش دیگری از تحقیقات و مطالعات ایشان را شامل میشود. حتی عقبه روزنامه نگاری ایشان هم به نظر نمی آید کمکی باشد برای نوشتن مقاله ای در مورد روند دموکراتیک سپاه پاسداران.
کسانی که تبحر بهتری از من در مقاله نویسی دارند (بنده تبحر خاصی ندارم) میدانند که نوشته یک مقاله بخصوص بسته به موقعیت زمانی و مکانی آن موضوع ، آن هم در ادبیات اروپا آدابی خاص دارد. این که شما اجازه نوشتن مقاله ای به واسطه شغل و مقام داشته باشید یک طرف، این که آن مقاله در خود باید آدابی داشته باشد سوی دیگر است. شخصی مثل من حتی اگر چندین مدرک لیسانس یا بیشتر در فلان رشته مهندسی داشته باشم؛ قادر نخواهم بود که مقاله ای بنویسم در مورد فواید فلان دارو. در این صورت بنده باید مطالعه ای داشته باشم در این زمینه و مقالاتی از پیش منتشر شده که در این مورد خاص باید حاوی حقایق و مدارک باشد. کاری که من دست کم در یکی از نوشته های این وبلاگ در مورد شرکت کیسون انجام داده ام البته بسیار ناشیانه.
مقاله چه علمی و چه غیر علمی باید بر اساس حقایق و مدارک تنظیم شود؛ انشا یا نوشتن داستان کوتاه خلاقیت میخواهد، آنالیز و تفسیر تسلط علمی میخواهد اما مقاله یا آرتیکل تماما بر مبنای حقایق است و کسی که این کار را انجام ندهد یا مرتکب اشتباه بزرگی شده و یا اینکه ژانر را تغییر داده است. در مقاله شما بعد از مقدمه در هر پاراگراف ادعایی را مطرح میکنید و سپس آن را اثبات میکنید. مقاله فوق الذکر اصولا چنین کاری نکرده است. با یک مقدمه که بیشتر قیاس مع الفارق است تا مطرح کننده موضوع و بحران مورد بحث بالاخره نویسنده به این نتیجه میرسد که ایران مثل هیچ کشوری نیست و قضیه نیروهای نظامی در ایران با برمه و عراق و امریکای جنوبی غیره اصلا یکی نیست. خوب اگر نیست چرا مطرح شد؟ در ثانی نیروی نظامی هر کشوری ارتش آن است نه سپاه پاسداران. قیاس دوم مقایسه نیروهای نظامی قبل و بعد از انقلاب است که باز هم اشتباه است. سپاه در همه جا هست اصلا نیروی نظامی نیست، یک دستگاه عریض و طویل سیاسی-نظامی-اقتصادی است.
نویسنده در مقاله خود عقب نشینی سپاه پاسداران از برنامه هسته ای را اقدامی آگاهانه و خنثی کننده خطرات توصیف کرده در حالی که سپاه، و سایر نهادها چاره ای نداشته اند و مذاکرات هم خیلی وقت پیش محرمانه از طریق رهبر پیگیری شده بود در زمان احمدی نژاد که اتفاقا سپاهی بود. اما شاهکار نویسنده برمیگردد به حوادث سال هشتاد و هشت: "حتی اعتراضات گسترده و ناامنیهایی که پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۸۸ رخ داد سپاه را به سمت ایجاد محدودیت در روند دموکراتیک سوق نداد.". یعنی مردم ناامنی کردند؟؟؟؟ یعنی سپاه حق داشت آنطور برخورد کند؟ زندانها، کشتارها ، شکنجه ها و فرارها حق مردم بود و همه هم دموکراتیک ؟ به نظر می آید شاید دموکراسی در سوئد طور دیگری تعریف میشود.
چه کسی به نهادی که مسئولانش منصوب میشوند و نه انتخاب ، نهادی که تمامی قدرت اقتصادی را در دست دارد؛ بعد از برجام موشک به هوا میفرستد ، سرمایه های مملکت را در سوریه و لبنان خرج میکند، سدسازی بی رویه میکند ؛ انتخابات را اصولا مهندسی میکند؛ لابی کننده های خودش را زندانی میکند، قدرت زندانی کردن دارد ، نیروی اطلاعاتی موازی دولت دارد؛
مردم را در خیابانها کتک میزند، بسیج به عنوان زیر شاخه ای از این سازمان هم سرکوب میکند؛ هم منکرات است، طبق قانون جدید کلی امکانات شغلی و مالی و مسکن و غیره در اختیارشان است در حالی که بازنشستگان مملکت حقوق ندارند ، معلمان حقوق ندارند ، کارگر و کارمند حقوقشان عقب افتاده و همین طور لیست بلند بالایی از نقض حقوق شهروندی ، نقض حقوق انسانی و نقض آزادی که به معنای دیکتاتوری است؛ چه کسی به خودش اجازه میدهد به این روند بگوید دموکراتیک؟
"با نگاهی واقعی به عمکرد نهادهای کنترل کننده جامعه در می یابیم که صرفنظر از سخت گیریهای مقطعی، روند کلی در طی دو دهه اخیر به سمت کاهش فشارهای اجتماعی و فرهنگی علیه شهروندان بویژه زنان و جوانان بوده است." این عین متن است؛ آیا واقعا شما چنین کاهش فشاری را شاهد بوده اید؟ آیا همین روزهای گذشته عنکبوت دو نرفت و کلی فعال در زمینه مدلینگ را دستگیر کرد. آیا فعالین رسانه ای همین یک هفته اخیر بازداشت و بازجویی نشدند ؟ همین گشت نامحسوس علاوه بر انواع گشت ها دایر نشد؟
مقاله با همین فضای رمانتیک و با تحریف واقعیت سعی میکند در ادامه به خواننده بقبولاند که احتمال دارد اگر فلان گروه در سپاه پاسداران قدرت را در دست بگیرند آنها نیز سعی خواهند کرد که با قشر متوسط کنار آمده و از سوی دیگر اقتدار ایران در منطقه را متضمن شوند. نکته اول اینکه اقتدار نه با موشک بدست می آید نه با خرابکاری در کشورهای همسایه که این خطری است بالقوه در آینده. مردم عراق و سوریه فراموش نخواهند کرد. دو اصولا پاسداران آمده است که در بخش اقتصادی قدرت بلامنازع شود و بقیه هم تبدیل به کارگر و کارمندش. قصد رقابت ندارد که بخواهد تولید کند یا کمک کند ، خود مسئولین نظام سپاه را مخل میدانند و خود احمدی نژاد لقب برادران قاچاقچی به این نهاد داد.
من قطعا سواد یک استاد و پروفسور و رییس دپارتمان دانشگاه سوئد را ندارم ، اما قطعا نابینا و ناشنوا نیستم و حافظه ی من تا بدین لحظه زایل نشده است. این نوع از مقالات و اخبار جهت دار برای رسانه ای که ادعای بی طرفی میکند در چند ماه گذشته شدت گرفته و اگر بخواهم از منطق خارج شوم این طرز برخورد ضد غربی و نیمه چپ گرایانه خامنه ای هیچ فرقی با این اظهارنظرهای ورژن علیزاده و این نوع مقالات که آسمان و ریسمان را به هم بافت و نظریه ای داد که بله اینها تا صد سال آینده بالاخره با مردم کنار خواهند آمد به نظرم کاملا ما را به آدرس اشتباهی میبرد.
نظام جمهوری اسلامی همه عرصه ها را جنگ میبیند، از جنگ فیزیکی در سوریه و عراق و غیره تا فضای مجازی از تلگرام و اینستاگرام و توئیتر تا پوشش مردم تا زبان انگلیسی و برند و ساعت خواب و بیداری. بهایی را دشمن میبیند، نوکیش مسیحی دشمن است، خبرنگاری جرم است مگر اینکه مجیز نظام را بگوید، اعتراض مدنی و صنفی جرم است. تحقیر مردم جرم نیست. تجاوز و کتک زدن دانش آموز جرم نیست. این نظام کار را از حد گذرانده. این پیروزی اصلاح طلبان به اضافه اصولگرایان معتدل را به حساب انتخابات دموکراتیک نگذاریم. امیدوارم که بی بی سی و سایر رسانه هایی که مقالات وزین آنطرف را منتشر میکنند، دست نوشته های یک جوان ایرانی را نیز منتشر کنند؛ وگرنه که همان دایره خودی هاست و غیر خودی ها