به نظرم خیلی سخت بتوان گفت که جمهوری اسلامی قبلا دچار استحاله نشده و لااقل در تاریخ یکبار در دهه هفتاد و یک فعلا نصفه بار در سال نود و دو ؛ حالا خواسته یا ناخواسته جمهوری اسلامی حداقل در ظاهر تغییر چهره صد و هشتاد درجه ای داده . محصول دهه هفتاد بهبود شرایط اقتصادی و ایجاد چهره ای ملایم تر از اسلام رحمانی نظام اسلامی بود و همین طور چهره ای قابل قبول تر در عرصه بین المللی . البته به صورت همزمان و موازی جمهوری اسلامی به روند حذف مخالفین ادامه می داد.
خوب گسترش آزادی ها باعث شد که سطح خواسته های جامعه بالاتر رود و سطحی از جامعه به دنبال برابر سازی حقوق انسانی در ایران با معیارهای البته شاید اسلامی ولی بر اساس استانداردهای بین المللی باشد که خوب نتیجه آن زنگ خطری بود برای خامنه ای و ماجرای هجده تیر و کوی دانشگاه و ...
تاریخ به ناچار تکرار میشود و پس از یک دوره کوتاه تحریم و البته دوره ای بلند مدت تر از فساد به خصوص اقتصادی جمهوری اسلامی مثل کودکی که از بازی کردن به خاطر اشتباهی منع شده باشد ؛ مجددا سعی کرد با آوردن روحانی چهره ای مثبت تر از خود ارائه دهد و در سایه مذاکرات به خواسته های خود برسد و جبران مافاتی نیز بکند. تفاوت اینجاست که این بار خامنه ای دغدغه هایش از دهه هفتاد بیشتر شده و خود به هر حال دوران حکومت خود را رو به پایان میبیند و از طرفی نگران آینده بعد از توافق و بعد از خود است.
او به هرحال میداند که بیش از سه دهه است که دنیا با حکومتی که تمامی قواعد بین المللی را برهم زده ارتباط برقرار کرده و مبادلات تجاری داشته و اگر فشار برخی قدرت های جهانی خصوصا امریکا نبود ؛ اروپایی ها بازار ایران را هنوز جوهر برجام خشک نشده ، قبضه کرده بودند. حتی احتمالا پشت پرده توافق صورت گرفته که جمهوری اسلامی دچار انقلاب مخملی و رژیم چنج هم نشود. اما هر چه دعوا بزرگ تر ، آشتی هم پرسر و صدا و بزرگ تر . تصاویر دست دادن ها در چشم تر . و البته تکنولوژی هم که بسیار پیشرفت کرده و فشار ده ساله هم که مزید بر علت و صد البته مسائل اقتصادی. پس اگر اوضاع بهتر شود برای مملکت و پولی بیاید یا باید خرج جنگ های نیابتی و سوریه شود یا خرج مردم. پول برای مردم یعنی سفر و باز شدن چشمها و توسعه امکانات و بالا رفتن سطح توقعات و شکل گیری مجدد تشکلها و این بالقوه خطری است برای نظام .
حتی درهای بسته باعث نمیشود که مقایسه ای بین دوران پهلوی و جمهوری اسلامی صورت نگیرد. تاریخ قضاوت میکند و دیر یا زود این بر همگان آشکار خواهد شد که برای خواستی مثل دموکراسی لازم نیست که کل مملکت را زیر و رو کرد و انقلاب کرد ؛ چه بسا این خود جمهوری اسلامی و رسانه های اقماریش بودند که رسیدن به دموکراسی در جمهوری اسلامی نیز میسر دانستند . پس چیزی که برای خود پسندیده نیست برای دیگری نیز بر همین منوال بوده .
ممنوعیت مذاکرات یا ابراز نگرانی یا هر روش دیگر فایده ای ندارد. سیاسیون میدانند که در تاریخ ده سال و پانزده سال لحظه ای است و آنها که قدرت در اختیارشان است وقت ، ابزار و اهرم فشار به حد کافی دارند. امریکا یا کشورهای اروپایی رضایت عمومی در سطح جامعه خودشان ، مقبولیت بین المللی و ابزارهای رسمی و بین المللی و مشروع برای فشار به جمهوری اسلامی را دارند . در عوض حکام ایران نه رضایت عمومی دارند ؛ نه مقبولیت بین المللی و نه ابزار.
در بسته مساوی است با از هم پاشیدگی اقتصادی و ویرانی مملکت و تازه اگر به بمبی دست پیدا کنند شاید بتوان کره شمالی در خاورمیانه داشت که بعید است که قدرتهای جهانی آن را تحمل کنند و در باز هم مساوی است با حذف افراطیون جمهوری اسلامی ؛ یک گروه بنا به مصلحت حذف شدند ( احمدی نژاد و سعید جلیلی و ..) و گروه دوم به تدریج کنار زده خواهند شد.
خوب گسترش آزادی ها باعث شد که سطح خواسته های جامعه بالاتر رود و سطحی از جامعه به دنبال برابر سازی حقوق انسانی در ایران با معیارهای البته شاید اسلامی ولی بر اساس استانداردهای بین المللی باشد که خوب نتیجه آن زنگ خطری بود برای خامنه ای و ماجرای هجده تیر و کوی دانشگاه و ...
تاریخ به ناچار تکرار میشود و پس از یک دوره کوتاه تحریم و البته دوره ای بلند مدت تر از فساد به خصوص اقتصادی جمهوری اسلامی مثل کودکی که از بازی کردن به خاطر اشتباهی منع شده باشد ؛ مجددا سعی کرد با آوردن روحانی چهره ای مثبت تر از خود ارائه دهد و در سایه مذاکرات به خواسته های خود برسد و جبران مافاتی نیز بکند. تفاوت اینجاست که این بار خامنه ای دغدغه هایش از دهه هفتاد بیشتر شده و خود به هر حال دوران حکومت خود را رو به پایان میبیند و از طرفی نگران آینده بعد از توافق و بعد از خود است.
او به هرحال میداند که بیش از سه دهه است که دنیا با حکومتی که تمامی قواعد بین المللی را برهم زده ارتباط برقرار کرده و مبادلات تجاری داشته و اگر فشار برخی قدرت های جهانی خصوصا امریکا نبود ؛ اروپایی ها بازار ایران را هنوز جوهر برجام خشک نشده ، قبضه کرده بودند. حتی احتمالا پشت پرده توافق صورت گرفته که جمهوری اسلامی دچار انقلاب مخملی و رژیم چنج هم نشود. اما هر چه دعوا بزرگ تر ، آشتی هم پرسر و صدا و بزرگ تر . تصاویر دست دادن ها در چشم تر . و البته تکنولوژی هم که بسیار پیشرفت کرده و فشار ده ساله هم که مزید بر علت و صد البته مسائل اقتصادی. پس اگر اوضاع بهتر شود برای مملکت و پولی بیاید یا باید خرج جنگ های نیابتی و سوریه شود یا خرج مردم. پول برای مردم یعنی سفر و باز شدن چشمها و توسعه امکانات و بالا رفتن سطح توقعات و شکل گیری مجدد تشکلها و این بالقوه خطری است برای نظام .
حتی درهای بسته باعث نمیشود که مقایسه ای بین دوران پهلوی و جمهوری اسلامی صورت نگیرد. تاریخ قضاوت میکند و دیر یا زود این بر همگان آشکار خواهد شد که برای خواستی مثل دموکراسی لازم نیست که کل مملکت را زیر و رو کرد و انقلاب کرد ؛ چه بسا این خود جمهوری اسلامی و رسانه های اقماریش بودند که رسیدن به دموکراسی در جمهوری اسلامی نیز میسر دانستند . پس چیزی که برای خود پسندیده نیست برای دیگری نیز بر همین منوال بوده .
ممنوعیت مذاکرات یا ابراز نگرانی یا هر روش دیگر فایده ای ندارد. سیاسیون میدانند که در تاریخ ده سال و پانزده سال لحظه ای است و آنها که قدرت در اختیارشان است وقت ، ابزار و اهرم فشار به حد کافی دارند. امریکا یا کشورهای اروپایی رضایت عمومی در سطح جامعه خودشان ، مقبولیت بین المللی و ابزارهای رسمی و بین المللی و مشروع برای فشار به جمهوری اسلامی را دارند . در عوض حکام ایران نه رضایت عمومی دارند ؛ نه مقبولیت بین المللی و نه ابزار.
در بسته مساوی است با از هم پاشیدگی اقتصادی و ویرانی مملکت و تازه اگر به بمبی دست پیدا کنند شاید بتوان کره شمالی در خاورمیانه داشت که بعید است که قدرتهای جهانی آن را تحمل کنند و در باز هم مساوی است با حذف افراطیون جمهوری اسلامی ؛ یک گروه بنا به مصلحت حذف شدند ( احمدی نژاد و سعید جلیلی و ..) و گروه دوم به تدریج کنار زده خواهند شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر