۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

نماینده مردم یا نماینده چی

من که به شخصه هیچ نوع اعتقادی به نظام اسلامی حاکم ندارم،اما خیلی خنده دار هست که همین بساط 
مثلا جمهوریتی رو هم که خودشون راه انداختن دقیقا نمیدونن ساز وکارش چیه و یک سری از سران
جمهوری اسلامی یک حرفایی میزنن که میفهمی که هیچی نمیدونن از سیاست ...صفر!
آخرین باری که در مورد لاریجانی قوه قضاییه نوشتم وبلاگم مسدود شد...واسه همین این بار جنبه انتقامی
هم شامل حال دست نوشته ام خواهد شد...
خب لاریجانی هم مثل سایر سران رژیم این روزها نطقش باز شده و از زوایا و خفایای خمینی پرده برمیدارد
یک جوری هم اینها خاطره تعریف میکنن که انگار یا اینا تازه از مریخ اومدن یا ماها و راجع به خودشون 
وگذشته و اینها یک قصه گویی ها میکنند انگار که ما نبودیم اما در مورد لاریجانی قوه قضائیه نکته جالب
این است که هنوز جوهر بلاگ چند روز پیش من راجع به حرفهای نوه خمینی خشک نشده بود که این آقا
تو دهنی محکمی به اون آقا زد.یعنی هر چی اون رشته کرده بود رو این پنبه کرد!
یادتونه که سید حسن گفته بود که بابابزرگ هیچ چیزیو به زور به مردم تحمیل نکرد؟!
اما رییس قوه قضاییه دقیقا بر عکس آنرا میگه و معتقده که این خمینی بوده که اصرار و تاکید فراوانی 
روی مسئله جدا نبودن دین از سیاست داشته و همه تلاشهاش برای عملی کردن این نظریه وهمراه کردن
مردم با آن بوده.او این نظریه و نظریه ولایت فقیه رو مثل دو سلاح میدونه و معتقده که بیداری معروف 
اسلامی که این روزها بیشتر هم در مصر و تونس حس میشه در واقع از خمینی نشات گرفته بوده.
آملی لاریجانی یادآوری میکنه که خمینی در راه اجرا شدن تک تک احکام دینی اصرار شدیدی داشته و 
قویا یاد آوری میکند که چگونه او در مقابل کسانی که مخالف قوانین حد و قصاص بوده اند ایستاد و 
همین طور در مقابل کسانی که به دنبال حذف اسلامیت از نظام بودند که البته فراموش میکند بگوید که
این ایستادگی به معنای حذف فیزیکی طرف مقابل هم بوده است.یعنی ایستادگی در این حد ...!!
نکته فوق قابل توجه کسانی هم هست که معتقدند که قوانین اسلامی درست اجرا نمیشوند و یا یادآور
دوران طلایی خمینی میشوند..!
خلاصه اینکه او نظریه ولایت فقیه را اوج شاهکارهای خمینی میداند و خمینی را یک سیاست مدار
زبردست ارزیابی کرده و تمامی افراد غیر آخوند را که شامل روشنفکران و اندیشمندان است را متهم
به خیانت و وطن فروشی میکند.
سپس روی صحبتش با نمایندگان شروع میشه و از اونها میخواد که بر اساس مصالح ملی رفتار بکنند.
خب طبعا اونها هم نماینده ملتند به ظاهر، و به صورت طبیعی هم وظیفه شون همینه ولی در سطور بعدی
مشخص میشود که مصلحت ملت یعنی اینکه به فکر مردمی نباشند که آنها را از حوزه انتخابیه خاصی 
انتخاب کرده اند بلکه پیروی از ولایت را به معنی مصالح ملی تعبیر کرده و بعد هم عنوان میکند که 
نمایندگان دارای وظایف الهی هستند که دقیقا مشخص نیست که مردمی که رفته اند به فلانی رای دادند
که بره مشکلاتشون رو حل کنه حالا باید صبر کنند که این اول بره وظایف الهیش که لابد مرگ بر این 
و آن سر دادن است رو انجام بده حالا اگه وقتی موند یه دوتا طرح نیمه کاره هم انجام میدن...!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر