۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

هدایت های رهبری و معضلات بازتعریف تاریخ

یکی از معضلات جامعه ایران در هر سطحی این است که علاقه شدیدی به بازگشت به گذشته و بازتعریف آن وجود دارد . دو نکته منفی در این بازتعریف وجود دارد یکی ورق زدن تاریخ از سر به ته و دوم تعریف داستان بر اساس سلیقه شخصی !

از سر به ته تعریف کردن یا بازتعریف کردن یک رویداد که در گذشته به وقوع پیوسته است یعنی حذف عامل زمان . حذف عامل زمان و پیشرفت تدریجی یعنی قصه گویی . یعنی مثلا برای تخریب فلان نهاد در فلان حکومت تمامی فاکتورهای ایجاد کننده فلان اتفاق را نادیده گرفتن . یا فرض را بر این گذاشتن که امکانات امروز در اختیار گذشتگان بوده و به فرض با تمام این امکانات آنها اهمال کرده اند و مثالهایی از این دست . شاید همین جاست که وقتی دلمان نمیخواهد تاریخ تکامل را بررسی کرده و به واقعیتی برسیم ، قصه ای که نهایتا به پنج هزار سال پیش میرسد میسازیم و حاصلش میشود آدم و حوا !

اما در تاریخ معاصر شاید اکبر هاشمی رفسنجانی فرد شماره یک حکومت است که سابقه ای طولانی دارد در بازتعریف تاریخ و خصوصا خاطراتش با روح الله خمینی . کار گاهی به جایی میرسد که خود بستگان خمینی هم خاطرات او را به یاد نمی آورند .
اگر بنا به نوشتن تک تک این مثالها باشد ، احتمالا باید کتابی نوشت و سخنرانی های حضرات را از لای برگ برگ این حکومت سی و شش هفت ساله بیرون کشید و سپس اسناد و شواهد را بیرون کشید تا مشخص شود که یک حکومت با کمی بیش از ربع قرن سابقه چقدر این تاریخ را دستکاری کرده و میکند و خواهد کرد . مسئله ای که شاید اکنون به چشم نیاید و بگوییم که ما فراموش نکردیم حقیقت را ، اما نکته اینجاست که تحریف تاریخ از دو طریق اتفاق میفتد : یک تکرار و تبلیغات و دو تغییر نسلها !

وقتی میرحسین موسوی از دوران خمینی به عنوان دوران طلایی یاد کرد شاید باورکردنی نبود که چه تعدادی از جوانان یک مملکت که دقیقا در همین دوران بزرگ شده بودند به خیابانها امدند و پوسترهایی در دست داشتند که شعارش بازگشت به دوران طلایی امام بود !!!!!

شگفتا که  یاران خط امامی ، چپ نظام ، اصلاح طلبان و کلا تیم هاشمی رفسنجانی مهارتهایشان برای سیاست ورزی مبتنی بر همین طلایی سازی ان دوران است . آخرین اظهار نظر از این دست برمیگردد به رییس جمهور فعلی جمهوری اسلامی حسن روحانی . او گفته که خمینی در امور دولت دخالت نمیکرد و فقط هدایت میکرد ! دو مثال از این دست یکی نزدیک قهر کردن یازده روزه احمدی نژاد و خامنه ای و مثال دورش هم دعوای مجلس و خامنه ای با میرحسین موسوی و هدایتهای خمینی .
روحانی گاهی چنان غلو میکند که حسن خمینی هم نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و اینچنین بهت زده به او خیره نشود !
(برای دیدن لینک ویدیویی آن روی حسن خمینی کلیک کنید)

مثلا ما در بازتعریف میتوان بگوییم که گشت ارشاد مردم را در خیابان دستگیر نمیکند ، تذکر میدهد و هدایت میکند و در نهایت آنها را به داخل ون گشت مشایعت میکند . یا در وقایع سال هشتاد و هشت نیروهای بسیج و سپاه و ضدشورش و غیره مردم را کتک نمیزدند یا به زندان نمی انداختند یا نمی کشتند ، آنها را هدایت کرده و در نهایت با باتوم ، زنجیر به خانه ها هدایت کرده و انهایی که به اشتباه به سمت زندان هدایت شده اند را بازداشت کرده و با بطری هدایت میکنند و آنها که باز از خود مقاومت نشان میدادند را به آن دنیای دیگر هدایت میکردند. اظهارات اخیر احمدی مقدم و تکذیب شدنش نیز نمونه هایی دیگر از این بازگوییهای دروغین مقامات جمهوری اسلامی است .

جالب است که ناقلان این نقل قول ها و خاطرات خودشان سوابقی ساختگی و پر از دروغ دارند و البته به طور کل نه حکومت شرم یا باکی دارد از روایت های اینچنینی و نه ساختاری وجود دارد که جلوی این دروغ پراکنی ها را بگیرد .

فقط عامل زمان مشخص خواهد کرد چه وقت حافظه تاریخی یک ملت به کل شستشو داده خواهد شد !





 

 

۴ نظر:

  1. گنجفر گرامی،
    وقتی چندین کژتابی پشت سرهم ایجاد شود طبعا نتیجه ای که بر مبنای آن گرفته می شود غلط از آب در میآید هرچند که فکت بیان شده صحیح باشد.
    مبسوط جمله بالا این است که تک تک اتفاقاتی که ذکر کردید که مفهوم اول را توضیح دهید، برداشت اشتباه بوده است!
    به عنوان مثال جمله موسوی از دوران طلایی امام ربطی به وضع جنگ و اقتصاد و حقوق بشر...ندارد. او در آن کانتکس صحبتش، صمیمیت و خلوص افراد و رابطه نزدیک بین رهبر-مردم را در نظر دارد، زمانی که هنوز تضاد منافع -سیاسی- بدلیل شرایط آن دوران و کاریزمای آیت الله خمینی فرصت آشکار شدن نیافته بود، و توده مردم به انقلاب و رهبرش ایمان داشتند و آن را برمبنای خواست خود می دیدند.
    مثال دیگر گفته حسن روحانی درباره نقش هدایتی آیت الله خمینی در حکومتداری است. اولا که این کنایه هیچ ربطی به رهبر فعلی و احمدی نژاد ندارد و اتفاقا سخنی در جهت متضاد آن است! ثانیا این حرف مخاطبش نه مردم، که افراد نزدیک به بیت رهبری و شخص آیت الله است که در حوزه های مختلف دخالت نکند.
    بجز آنکه ابدا میزان دخالت خمینی و خامنه ای در حکومتداری قابل مقایسه نیستند و اساسا همان مثال شما از خانه نشینی احمدی نژاد معطوف به نارضایتی وی از دخالت بیجای آیت الله خامنه ای در دولت وی بود. هیچ دخالت جزء به سبک آیت الله خامنه ای را در کشورداری رهبر سابق را در هیچ روایت تاریخی نمی بینید.
    البته مسلم است که این سخنان جناب روحانی نه به عنوان یک تاریخ نگار -حتی غیرمستقل- که به عنوان یک بازیگر صحنه سیاست زده می شود که گوینده هدفش نه تغیر تاریخ که تاثیر بر حزب و رقیب سیاسی است.
    این تجاهل العارف شما واقعا جای شگفتی داشت، و این مطلب با غالب مطالب وبلاگ و خط فکری شما که برمبنای حقایق و فکتها نگاشته شده متفاوت بود.

    اما کل صحبت شما که در حکومت های توتالیتر، تاریخ به طبع و صلاح حکومت تغیر میکند یا باید در ظرف زمان و مکان -گذشته- حوادث را بازخوانی کرد کاملا صحیح است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آرسین گرامی ؛
      بنده از ابتدای سخن شما رو قبول ندارم . اولا مشکل سیاسی مملکت ما همین است که سیاسیونش یک چیز کلی میگویند و بقیه کار تفسیر خوب و بدش را . این همان نکته ابتدایی عرایضم بوده که ما تاریخ را از سر به ته تفسیر میکنیم ؛ یعنی با میلی که به موسوی داریم حرفهای او را هم بر مبنای آنچه دوست داریم تفسیر یا تعریف میکنیم . من خیلی وارد بحث موسوی و داستان این که چه شد که برای انتخابات امد نمیشوم ، چون مقاله ای میشود جدا .
      در ثانی توده مردم خیلی کارها ممکن است بکنند که کاملا هم غلط باشد . این چیزی از دروغگویی مثلا خمینی و یارانش و خدعه کردن کم نمیکند . حمایت توده ها هیچ ربطی به مسئله دروغ پردازی ندارد . آنهایی که به احمدی نژاد هم رای دادند در مقابل رفسنجانی ؛ احمدی نژاد را باور داشتند ، پس احمدی نژاد راستگو بوده ؟؟؟
      ثالثا شخص روحانی دروغها فراوان در تاریخ زیاد دارد که اگر روی سوابق در متن فوق کلیک کنید ، نمونه هایی از این دست را خواهید دید .
      من مدعی تمام حقیقت نیستم ولی به نظرم اکنون نیز چیزی جز آنچه فکر میکنم حقیقت است نراندم .
      ممنون از اینکه نظرتان را بیان کردید

      حذف
  2. ممنون از پاسخ شما،
    فقط یک پاسخ جهت روشن شدن موضوع و 2 نکته جا مانده!
    به هیچ عنوان از شخص روحانی دفاع نمی کنم و وی دروغگویی هایی دارد مانند تمام مسئولین دیگر که قابل چشم پوشی نیست.

    اما 2 نکته:
    اول جا ماند که بگویم در حکومت توتالیتر یکی دیگر از مشکلات افراد سخن گفتن به شکل مستقیم و صریح است. اینکه شما بیان می کنید، سیاسیون یک چیز میگویند و مردم برداشت دیگر می کنند درست نیست. منظور فرد گوینده و شنونده از طریق غیرمستقیم یکیست. مثلا جناب روحانی می گوید "دولت مسلح"، تقریبا تمام مردم ایران متوجه می شوند که منظور "سپاه" است! قطعا این یک مشکل سیاسی است اما نه به شکلی که شما بیان کردید.
    دوم، سیاست با صداقت تطابق ندارد، سیاست باید همزاد منافع باشد خصوصا منافع ملی. اینکه یک سیاستمدار صادق باشد به خودی خود بی ارزش است. البته دروغ گویی آن هم به شکلی که هر کودکی متوجه می شود و باور پذیر نیست بیشتر اعتبار گوینده را از بین می برد تا یک راه حل یا سیاست باشد.
    (موضوع دروغگویی بحث مفصلیست که فضای دیگری می طلبد، اما جامعه ما چنان دچارش شده که خواستار رهایی از آن به هر شکلی است، و این همیشه در حوزه سیاست کارا نیست)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آرسین گرامی ،
      صد در صد من بهترین شخص برای توضیح مسائل نیستم و خیلی چیزها را به شکلی بیان میکنم که مورد پسند همه نیست . منتها تقریبا نداریم جایی از دنیا که شخصی مثل رییس جمهور یا مثلا رهبر یا رییس هر نهادی به در بگوید که دیوار بشنود . اصولا یکی از دلایلی که عده ای میتوانند از کار مسئولان نظام به یکباره تفسیری ارائه دهند که انگار همه چیز در جهت ملت ایران بوده همین دو پهلویی هاست .
      همین مشکلات سیاسی مورد اشاره شما است که باعث بانی تمام مشکلات است یعنی سیاست غلط مساوی است با نتیجه غلط و هزینه سیاست غلط از جیب ملتی میرود که این دروغگوها و این سیاست ورزان را بازخواست نمیکنند .
      خوشبختانه با بحثی که باز کردید ایده نوشتن دو سه مطلب دیگر به ذهنم آمده که در وقت مقتضی مینویسم ، شاید آنجا مفصل تر بحث کنیم !
      با سپاس

      حذف